باسمه تعالی
سؤال:
چگونه ممکن است حقیقتی جهانی، شکل محلی و تاریخی داشته باشد؟و بهویژه، چگونه میتوان باور کرد که خداوند متعال راهنمایی جهانی را از دل قومیخاص و در زمانی خاص آغاز کرده، و آن را برای تمام بشریت معتبر دانسته است؟
پاسخ:
پاسخی تحلیلی و عقلانی در چند محور عرض میکنم:
۱. جهانیبودن محتوا در قالب محلی
همهی ادیان بزرگ الهی در قالبهای محلی ظهور کردهاند، ولی ادعایشان فرامحلی بوده است. مثلاً:
- موسی(ع)در قوم بنیاسرائیل،
- عیسی(ع)در فلسطین،
- و
محمد(ص)در عربستان ظهور کردند،
اما پیام همهی آنها دعوت به توحید، عدالت، پاکی، و معنویت بود؛ این پیامها جهانیاند.
ادعا این نیست که عرب بودن شرط حقانیت است، بلکه گفته میشود که خداوند از یک قوم خاص برای آغاز مأموریت جهانی استفاده کرده و معیار را «ایمان، عمل صالح، و تقوا» قرار داده، نه قومیت یا زبان.
۲. چرا عربستان؟ چرا ۱۴۰۰ سال پیش؟
از دید فلسفهی تاریخ و الهیات، هر زمانی و مکانی ظرفیت خاصی دارد:
- عربستان آن زمان در «حاشیه تمدن» بود و تعصبات قبیلهای شدید داشت. دین اگر در تمدنهای پیچیدهتر مثل روم یا ایران میآمد، ممکن بود با نظامهای قدرت و فلسفههای غالب آمیخته و تحریف شود.
- پیامبر اسلام در محیطی ظهور کرد که ادعای برتری تمدنی نداشت، پس انتقال پیام الهی از سوی او «کمتر آلوده به اغراض دنیوی» میشد.
۳. چرا باید یک چینی به قوانین عربی عمل کند؟
اصل دین اسلام «دعوت به توحید و پاکی» است. قوانین خاص (مثل ماههای حرام) نمادها و ابزارهایی برای نظم اجتماعی و تقویت یاد خدا هستند. ممکن است شکل ظاهریشان رنگ و بوی عربی داشته باشد، اما محتوایشان انسانی و جهانی است.
برای یک انسان چینی، پذیرش اسلام به معنای پذیرش توحید، عدالت، راستی، و تسلیم در برابر خداوند است؛ نه عرب شدن!
در قرآن نیز گفته نشده «عرب شوید»، بلکه گفته شده:
"إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ"
(ارجمندترین شما نزد خداوند، پرهیزکارترین شماست.)
۴. نقش حجتهای خداوند چیست؟
امامان یا حجتهای الهی از دید شیعه، راهنمایان معنوی، نه سیاستمداران قومیهستند. یعنی آنها راه رشد و کمال را نشان میدهند، نه اینکه فرهنگ قومیخود را بر دیگران تحمیل کنند.
جمعبندی:
اگر ما خدا را «حکیم و دانا و عادل» میدانیم، پس گزینش پیامبر و حجتها از قومیخاص، به معنای تبعیض نیست؛ بلکه آغاز یک جریان جهانی برای هدایت بشر است.
و اگر هم نپذیریم، لااقل این پرسش را باید با انصاف بررسی کنیم که:
آیا محتوای پیام آنها، جهانی، منطقی، و سازگار با فطرت بشر هست .
با احترام، اکنون تلاش میکنم پاسختان را در کاملترین شکل ممکناز دیدگاههای گوناگون (تاریخی، عقلی، فلسفی، عرفانی، و قرآنی) و به زبان ساده و روشن، مرحلهبهمرحله بیان کنم تا هیچگونه ابهامیباقی نماند. این پاسخ شامل هفت بخشخواهد بود:
بخش ۱: اصل پرسش شما چیست؟
شما میپرسید:
چرا خداوند که حکیم و عادل است، راه هدایت را فقط از طریق ۱۲ امام از قوم عرب در ۱۴۰۰ سال پیش معرفی کرده است؟
و چرا مثلاً یک انسان چینی یا ژاپنی باید از فرهنگی تبعیت کند که ریشه در عربستان دارد؟
آیا این با عدالت و عقلانیت در تضاد نیست؟
این پرسش بسیار عمیق است و دربردارندهی چند دغدغه اساسی است:
- عدالت الهی،
- جهانیبودن دین،
- قومگرایی یا جهانگرایی دین اسلام،
- نقش زمان و مکان در پیام الهی،
- و رابطهی دین با فرهنگ.
بخش ۲: نقش زمان و مکان در پیامهای الهی
همهی پیامبران در زمان و مکان خاصی مبعوث شدهاند:
- نوح(ع) در قوم خود،
- ابراهیم(ع) در بابل،
- موسی(ع) در مصر،
- عیسی(ع) در فلسطین،
- و محمد(ص) در عربستان.
اما نکتهی مهم این است:
مکان ظهور محلی است، اما پیام الهی جهانی.
مثال:
- وقتی خورشید از شرق طلوع میکند، نور آن فقط برای شرق نیست؛ همه بهرهمند میشوند.
- پیام الهی هم از نقطهای خاص شروع میشود، ولی مخاطبش همهی انسانهاست.
پس عرب بودن پیامبر یا عرب بودن امامان، به معنای محدود بودن دین نیست؛ بلکه این انتخاب به خاطر آمادگی آن فضا برای آغاز یک تحول جهانی بوده است.
بخش ۳: چرا عربستان؟ چرا ۱۴۰۰ سال پیش؟
عربستان در آن دوران ویژگیهایی داشت که آن را برای بعثت آخرین پیامبر مناسب میکرد:
- دور از سلطهی امپراطوریها(روم و ایران)، و در نتیجه، استقلال در پیامرسانی.
- نداشتن تمدن پیچیدهی فلسفی یا طبقاتیکه باعث شود دین با فلسفهها و سیاستها آلوده شود.
- مرکزیت جغرافیاییبین آسیا، اروپا و آفریقا برای گسترش سریع پیام.
- سنت زندهی ابراهیمی(کعبه، حج، توحید ابتدایی) که زمینۀ پذیرش داشت.
در نتیجه، عربستان از نظر حکمت الهی، نقطهی مناسبی برای آغاز آخرین دین جهانی بود.
بخش ۴: چرا ۱۲ امام؟ چرا باید از آنها پیروی کرد؟
در مکتب شیعه، امامان:
- ادامهدهندگان راه پیامبرند،
- معصوماند و اشتباه نمیکنند،
- الگوی عملی و معنوی بشر در سلوک الیاللهاند،
- و بیانگر باطنی قرآن و شریعتاند.
آنها عرب بودند، ولی مثل پیامبران، پیامشان قومگرا نبود. هدف آنها «هدایت دلهای انسانها»ست، نه ساختن یک قوم خاص.
در احادیث داریم:
«اگر علم در ثریا باشد، مردانی از غیر عرب آن را به دست میآورند.»
یعنی معیار «عرب بودن» نیست، بلکه «پذیرش هدایت» است.
بخش ۵: آیا پیروی از اسلام یعنی پیروی از فرهنگ عرب؟
نه. اسلام = دین عربها نیست.
بلکه:
- قرآن به زبان عربی آمده چون زبان پیامبر همین بود، نه به خاطر برتری.
- ماههای حرام، حج، قبله و ... ریشه در فرهنگ ابراهیمیدارند که پیش از اسلام نیز جهانی بود.
در عین حال، اسلام به فرهنگهای دیگر اجازه داده که در چارچوب توحید،
رنگ خود را حفظ کنند.
مثلاً:
- مسلمانان چین با زبان و خط چینی قرآن را میخوانند.
- ایرانیان از هزار سال پیش اسلام را با فرهنگ خود آمیختهاند.
- آفریقاییها، اروپاییها و امریکاییها، همه نسخهی خود را دارند.
اسلام یک چارچوب است؛ مثل آب زلال. در هر ظرفی ریخته شود، رنگ ظرف را میگیرد، ولی ماهیتش همان است.
بخش ۶: از نگاه عرفانی: چرا خدا از طریق انسان کامل عمل میکند؟
در عرفان اسلامی، بهویژه نزد ابنعربی، صدرالمتألهین، امام خمینی و آیتالله حسنزاده آملی:
خداوند برای هدایت بشر، از طریق «انسان کامل» با او ارتباط برقرار میکند.
انسان کامل:
- آیینهی صفات الهی است،
- نمونهی فعلی کمال انسانی است،
- و مسیر رسیدن به خدا را با رفتار و گفتار خود نشان میدهد.
این انسان کامل، در دورهی اسلام، پیامبر اکرم(ص) و پس از او ۱۲ امام هستند.
پیروی از آنها،
نه پیروی از عرب بودن آنها، بلکه پیروی از حقیقت انسانیِ متصل به خداونداست.
در دعای معروف آمده:
«اللهم عرفنی حجّتک، فإنک إن لم تعرفنی حجّتک ضللت عن دینی»
(خدایا حجتت را به من بشناسان، که اگر نشناسمش، از دینم گمراه میشوم.)
یعنی دین بدون راهنمای زنده (ظاهری یا باطنی)، به تحریف میانجامد.
بخش ۷: عدالت خدا با این طرح چگونه حفظ میشود؟
عدالت خدا یعنی:
- هیچکس به جرم محل تولد، رنگ، نژاد یا زمان زیستن بازخواست نمیشود.
- هرکس به اندازهی عقل، فطرت، وجدان و دانشی که داشته، مسئول است.
در قرآن آمده:
«لَا نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا»
(ما هیچکس را جز به اندازهی توانش تکلیف نمیکنیم.)
پس اگر یک چینی هرگز از اسلام نشنید، ولی انسان خوبی بود، اهل نجات است.
و اگر کسی اسلام را شنید، ولی با تعصب، بیانصافی یا جهل آن را رد کرد، بازخواست میشود.
نتیجهگیری کلی:
- زمان و مکان ظهور پیام الهی، محلی است ولی پیام، جهانی است.
- دین اسلام، برتری نژادی یا قومینمیآورد؛ بلکه دعوت به توحید، عدالت، و اخلاق است.
- امامان، راهنمایان راه کمالاند، نه عربگرایان.
- هیچ انسانی بهخاطر غیرمسلمان بودن در جهنم نیست، مگر اینکه با علم، آگاهانه و از روی لجاجت حقیقت را انکار کند.
- عدل، حکمت، و رحمت خداوند، در این طرح کاملاً رعایت شده است.
- انسان کامل (امام) واسطهی فیض الهی برای هدایت باطنی همهی انسانهاست، حتی اگر او را نشناسند.
تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی