بخش دوازد هم
انبساط
با قبض، دلم به قعر ظلمت افتاد
در سینهی من هزار حسرت افتاد
بسط آمد و جام نور بر جانم ریخت
بر جان و دلم عشق و رحمت افتاد
شرح و تفسیر مصرعها
مصرع اول: "با قبض دلم به قعر ظلمت افتاد"
- «قبض»در اصطلاح عرفانی به حالتی از حزن، تنگی و گرفتگی روحی اشاره دارد که در آن سالک احساس دوری از خداوند و سنگینی نفس را تجربه میکند.
- «دلم به قعر ظلمت افتاد»یعنی این حالت چنان شدید بوده که دل سالک در عمیقترین نقطهی تاریکی و ناامیدی فرو رفته است. «قعر ظلمت»استعاره از نهایت گرفتگی و حجابهای روحانی است که مانع درک حضور الهی میشود.
مصرع دوم: "در سینهی من هزار حسرت افتاد"
- «حسرت»در اینجا نشاندهندهی اندوه و ندامتی است که در نتیجهی قبض بر دل عارف چیره شده است.
- عدد «هزار»برای تأکید بر شدت این حسرتها آمده است و نشان میدهد که سالک در این مرحله، گرفتار غمهای فراوان و پشیمانیهای بیشمار است.
- «افتاد»فعلی است که حالت ناگهانی و اجتنابناپذیر این حسرتها را نشان میدهد؛ یعنی این اندوهها بدون اختیار او، یکی پس از دیگری بر دلش سنگینی کردهاند.
مصرع سوم: "بسط آمد و جام نور بر جانم ریخت"
- «بسط»حالت مقابل قبض است؛ یعنی نوعی گشایش و انبساط روحی که پس از دورهی سختی و حجاب رخ میدهد.
- «جام نور»استعارهای از تجلیات الهی، الطاف خاص خداوند و معرفتی است که به سالک عطا میشود.
- فعل «ریخت»نشان میدهد که این تجلی، ناگهانی و بیکران بوده، گویی که جامیلبریز از نور به جان سالک بخشیده شده است. این تصویر حاکی از مستی عرفانی و دریافت الطاف خاص است.
مصرع چهارم: "بر جان و دلم عشق و رحمت افتاد"
- این مصرع نتیجهی بسط را بیان میکند؛ یعنی با آمدن نور و تجلی الهی، عشق و رحمت نیز بر دل سالک جاری شد.
- «عشق»اشاره به محبت الهی دارد که سالک را به سوی خود میکشد.
- «رحمت»یعنی لطف و مهر خداوند که باعث آرامش و رهایی او از سختیهای قبض شده است.
- فعل «افتاد»دوباره همان حس ناگهانی و بیاختیار بودن این الطاف را میرساند؛ یعنی این موهبتها بهطور ناگهانی و بدون دخالت ارادهی شخصی بر جان عارف فرود آمدند.
نتیجهگیری کلی:
این رباعی تصویری زیبا از سیر و تحول روحی عارف در مسیر سلوکرا نشان میدهد:
- ابتدا گرفتار قبض و تاریکی میشود(دوری از حق).
- در نتیجهی این حالت، حسرتها بر دلش میبارند.
- سپس، با آمدن بسط، نور و گشایش نصیب او میشود.
- در نهایت، عشق و رحمت الهی بر دل و جان او جاری میگردد.
این روند دقیقاً همان است که عرفای بزرگی چون ابن عربی، مولانا و عطاراز آن به عنوان حرکت از حزن به سرور، از تاریکی به نور، و از جدایی به وصالیاد کردهاند.
alirejali.blog.ir