loading...

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

بازدید : 4
پنجشنبه 10 بهمن 1403 زمان : 11:22

باسمه تعالی

شرحی بر واژه عرفانی بقا بالله

باسمه تعالی
مقام بقا بالله
فانی شدم و به حق بقایم بخشید
در ساغر عشق، آشنایم بخشید
چون محو شدم ز نور بی‌پایانش
دیدم که ز حق، جان بقایم بخشید

باسمه تعالی

شرح هر مصرع از رباعی "مقام بقا بالله"

این رباعی سیر سلوک عرفانی از فنا تا بقا بالله را به زیبایی ترسیم می‌کند. در ادامه، هر مصرع را جداگانه بررسی می‌کنیم:


مصرع اول:

"فانی شدم و به حق بقایم بخشید"

🔹 "فانی شدم" اشاره به مقام فنا فی الله دارد، جایی که سالک از منیت و خودبینی دست می‌کشد و وجودش را تسلیم حق می‌کند.
🔹 در عرفان، فنا یعنی از بین رفتن نفس در برابر وجود مطلق خداوند. این مفهوم در سخنان بزرگان تصوف مانند بایزید بسطامی، مولانا و ابن عربی آمده است.
🔹 "به حق بقایم بخشید" یعنی وقتی که از خودیِ خویش فانی شد، خداوند او را به بقا و جاودانگی حقیقی رساند.
🔹 این همان بقا بالله است؛ مرحله‌ای که عارف پس از فنا، در نور الهی پایدار می‌شود.


مصرع دوم:

"در ساغر عشق، آشنایم بخشید"

🔹 "ساغر عشق" نماد شراب عرفانی و مستی از محبت الهی است. در اشعار حافظ و مولانا، شراب عشق به‌معنای جذبه‌ی الهی و سرمستی از شناخت حق است.
🔹 "آشنایم بخشید" یعنی خداوند او را به معرفت حقیقی و اسرار الهی آشنا ساخت.
🔹 در این مرحله، سالک دیگر یک انسان عادی نیست، بلکه کسی است که حقیقت را درک کرده و از وابستگی‌های دنیا آزاد شده است.


مصرع سوم:

"چون محو شدم ز نور بی‌پایانش"

🔹 "محو شدن" مرحله‌ای فراتر از فناست؛ به این معنا که سالک کاملاً در وجود حق غرق می‌شود و خود را نمی‌بیند.
🔹 "نور بی‌پایان" استعاره‌ای از ذات الهی است. در قرآن آمده:
"اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ" (نور، ۳۵)
🔹 در این مرحله، سالک هیچ چیزی جز نور الهی نمی‌بیند و حقیقت وجود را درک می‌کند.


مصرع چهارم:

"دیدم که ز حق، جان بقایم بخشید"

🔹 "دیدم" نشان‌دهنده‌ی کشف و شهود عرفانی است؛ سالک پس از فنا، ادراک جدیدی از حقیقت هستی پیدا می‌کند.
🔹 "ز حق" تأکید دارد که این بقا از جانب خداوند و نه از سوی خود سالک حاصل شده است.
🔹 "جان بقا" یعنی حیات جاودانه در سایه‌ی حق. سالک در این مقام، دیگر فانی نیست بلکه در نور الهی باقی است.
🔹 این مرحله "بقا بالله" نام دارد که والاترین جایگاه عرفانی است.


جمع‌بندی:

مصرع اول: فنا شدن و از بین رفتن منیت
مصرع دوم: رسیدن به مستی عشق و معرفت الهی
مصرع سوم: محو شدن در نور خداوند
مصرع چهارم: یافتن بقای حقیقی در ذات حق

این رباعی با زبانی ساده، اما معنایی عمیق، یکی از مهم‌ترین مفاهیم عرفان اسلامی را بیان می‌کند.

مقام بقا بالله در عرفان اسلامی

مقام بقا بالله یکی از والاترین و نهایی‌ترین مقامات عرفانی در تصوف و عرفان اسلامی‌است که پس از فنا فی الله حاصل می‌شود. این مقام بیانگر آن است که سالک پس از محو شدن در ذات الهی، بار دیگر به عالم خلق بازمی‌گردد، اما این بازگشت دیگر همانند پیشین نیست، بلکه بقای او در حقیقت به حق و با حق است، نه به خودی و استقلال فردی.

تعریف بقا بالله

بقا بالله به معنای استمرار وجودی انسان در پرتو ذات حق است، جایی که او دیگر نه به خودی خود، بلکه به واسطه حق باقی است. به عبارت دیگر، عارف در این مرحله به عبد مطلق تبدیل می‌شود که تمام حرکات و سکناتش از حق نشأت می‌گیرد. در این مقام، او نه تنها از خود فانی شده، بلکه در وجود الهی باقی مانده و به حقیقت اسماء و صفات الهی متحقق می‌شود.

مراحل و پیش‌زمینه‌های بقا بالله

برای درک بهتر مقام بقا بالله، باید ابتدا به سیر و سلوک عرفانی و مراحلی که سالک طی می‌کند اشاره کرد:

  1. سیر از خلق به حق (فنا فی الله): در این مرحله، سالک به تدریج از وابستگی‌های مادی، نفسانی و ذهنی خود دست کشیده و در حقیقت الهی محو می‌شود. این همان چیزی است که در اصطلاح تصوف به فنا مشهور است. در این حالت، عارف دیگر "منِ" فردی ندارد و تنها خدا را می‌بیند.
  2. سیر در حق (فنا فی الصفات و فنا فی الذات): در این مرحله، سالک نه تنها از خودیت خود عبور کرده، بلکه در صفات و ذات الهی فانی می‌شود، یعنی دیگر وجودی مستقل برای او باقی نمی‌ماند.
  3. بازگشت از حق به خلق (بقا بالله): در این مرحله، سالک که پیش‌تر از خود فانی شده بود، به عالم خلق بازمی‌گردد، اما با هویتی نو که دیگر برخاسته از خود نیست، بلکه متکی بر حق است. این همان مقام بقا بالله است که در آن، عارف به مظهریت کامل اسماء الهی می‌رسد.

ویژگی‌های مقام بقا بالله

  1. جمع بین خلق و حق:
    عارف در این مقام، بر خلاف مرحله فنا که در آن از عالم جدا شده بود، دوباره به میان مردم بازمی‌گردد. اما این بازگشت، بازگشتی آگاهانه و الهی است؛ او در میان مردم زندگی می‌کند، اما همواره در حضور حق باقی است.
  2. تجلی صفات الهی در سالک:
    در این مقام، عارف مظهر اسماء و صفات الهی می‌شود. او دیگر از روی هوای نفس یا عقل محدود بشری عمل نمی‌کند، بلکه تمام رفتارهایش جلوه‌ای از مشیت الهی است. این حالت در حدیث معروف قدسی نیز آمده است:

    «کنتُ سمعَهُ الذی یسمعُ به و بصرَهُ الذی یبصرُ به و یدهُ التی یبطشُ بها...»
    یعنی: "من گوش او می‌شوم که با آن می‌شنود، چشم او که با آن می‌بیند و دست او که با آن عمل می‌کند."

  3. عبودیت مطلق و فنای اراده:
    در این مرحله، اراده و اختیار عارف به طور کامل در اراده حق محو شده است. او دیگر هیچ خواست و میلی از خود ندارد، بلکه تمام حرکات او جلوه‌ای از اراده الهی است.
  4. پایان دوگانگی بین خود و خدا:
    در مقام فنا، هنوز سالک احساس می‌کرد که خود را از بین برده و در خدا فانی شده است، اما در بقا بالله حتی این احساس فنا نیز از بین می‌رود و دوگانگی بین خود و حق به‌طور کامل محو می‌شود.

تفاوت فنا و بقا

  • فنا فی الله: مرحله‌ای است که در آن سالک به طور کامل در حقیقت الهی محو شده و از خود چیزی باقی نمی‌بیند. این مرحله نوعی بی‌خودی و محو کامل است.
  • بقا بالله: مرحله‌ای بالاتر است که در آن سالک، پس از فنا، به یک هوشیاری الهی جدید دست می‌یابد که در آن بقای او دیگر به خود او وابسته نیست، بلکه به حق وابسته است.

دیدگاه عرفای بزرگ درباره بقا بالله

  • مولانا جلال‌الدین رومی: مولانا فنا و بقا را همچون دو بال پرواز به سوی حقیقت می‌داند. فنا را مرحله‌ای می‌بیند که عاشق در معشوق محو می‌شود، اما بقا را حالتی که عاشق، در عین محو شدن، با رنگ معشوق باقی می‌ماند:

    چون قلم در دست تقـدیر جهان
    بنده‌ای مسـتغرقِ در جان جان
    فانی از هستیّ خود گشتی تمام
    باز با حق زنده گشتی والسلام

  • ابن عربی: ابن عربی مقام بقا بالله را مرتبط با حقیقت انسان کامل می‌داند. در نظر او، این مرحله همان جایی است که عارف به عنوان خلیفه خدا در زمین تجلی می‌یابد. به عبارتی، او معتقد است که در مقام بقا، سالک به حقیقت عبودیت مطلق می‌رسد و از آنجا که عبد محض می‌شود، در حقیقت خلیفه الهی نیز خواهد شد.

نمونه‌ای از تجلی بقا بالله در شخصیت‌های عرفانی

  • حضرت علی (ع): یکی از بارزترین نمونه‌های انسان‌هایی که به مقام بقا بالله رسیدند، امام علی (ع) است. ایشان همواره در محضر الهی بود و تمام اعمالش تجلی خواست و اراده الهی بود. جمله مشهور ایشان:

    «ما رأیتُ شیئاً إلّا و رأیتُ اللهَ قبله و بعده و معه.»
    یعنی: "چیزی ندیدم، مگر اینکه خدا را قبل از آن، بعد از آن و همراه آن دیدم."
    بیانگر وصول به مقام بقا بالله است.

  • بایزید بسطامی: از عارفانی است که به مقام فنا و سپس بقا بالله رسید. او در ابتدا می‌گفت:

    «سبحانی! ما أعظم شأنی» (پاکا من! چه شأن بزرگی دارم.)
    اما پس از تکامل سلوک، گفت:
    «ترکتُ بایزیدَ کما یترکُ الجَعلانُ خرءهُ» (بایزید را همان‌گونه رها کردم که سوسک، فضله خود را ترک می‌کند.)
    که نشان از عبور از فنا و رسیدن به بقا بالله دارد.

نتیجه‌گیری

بقا بالله اوج سلوک عرفانی و حقیقت نهایی وصال به حق است. در این مقام، سالک نه‌تنها از خود و هستی فردی محو شده، بلکه در عین وصل به حق، دوباره به میان خلق بازمی‌گردد، اما این بار نه به عنوان فردی مستقل، بلکه به عنوان تجلی‌گاه صفات الهی. او دیگر برای خودی خود نیست، بلکه برای خدا و به خدا باقی است. چنین انسانی همان کسی است که انسان کامل نامیده می‌شود و مظهری از حقیقت محمدیه و تجلی تام اسماء و صفات الهی است.

تهیه و تنظیم

دکتر علی رجالی

من و ذهن من
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 16
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 33
  • بازدید کننده امروز : 33
  • باردید دیروز : 101
  • بازدید کننده دیروز : 101
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 150
  • بازدید ماه : 34
  • بازدید سال : 150
  • بازدید کلی : 175
  • کدهای اختصاصی