باسمه تعالی
طلوع وحدت در عرفان اسلامی
طلوع وحدت
نوری ز وجود بینشان میآید
از پردهی دل درون جان میآید
چون دیده گشایی به افقهای عدم
یک وحدت محض بیگمان میآید
طلوع وحدت
مصرع اول: نوری ز وجود بینشان میآید
این مصرع به پیدایش نوری اشاره دارد که از "وجود بینشان" سرچشمه میگیرد. "وجود بینشان" میتواند به ذات الهی یا حقیقت مطلق اشاره کند که فراتر از تعینات مادی و نشانههای قابل ادراک است. این نور، حقیقتی الهی و اصیل است که از ذات حق بر دل انسان سرازیر میشود.
مصرع دوم: از پردهی دل درون جان میآید
در اینجا، نور الهی که از "وجود بینشان" صادر شده است، از پردهی دل عبور کرده و به عمق جان انسان راه مییابد. "پردهی دل" اشاره به حجابهای میان انسان و حقیقت دارد که با کنار رفتن آنها، نور حقیقت به جان میرسد و درک و شهود وحدانی حاصل میشود.
مصرع سوم: چون دیده گشایی به افقهای عدم
در این مصرع، اشاره به نوعی شهود و بیداری دارد؛ گویی انسان باید چشمان باطنی خود را باز کند و به افقهای عدم بنگرد. "افقهای عدم" استعارهای از ناپیدایی و فنا در برابر حق است. در عرفان، عدم به معنای نیستی محض نیست، بلکه حالتی است که سالک در آن از انانیت خویش تهی شده و به حقیقت وحدانی نزدیک میشود.
مصرع چهارم: یک وحدت محض بیگمان میآید
نتیجهی این سلوک عرفانی، شهود "وحدت محض" است. در اینجا، "وحدت محض" به حقیقتی اشاره دارد که در آن کثرت از میان رفته و تنها حقیقت یگانه باقی میماند. این وحدت نهتنها یک فرضیه، بلکه حقیقتی قطعی و مسلم است که برای کسی که چشمانش را به افق عدم گشوده باشد، آشکار میشود.
در مجموع، این بیت توصیف طلوع و ظهور حقیقت وحدانی در جان سالک است؛ از مرحلهی صدور نور الهی از ذات بینشان، تا گذر آن از پردهی دل، و در نهایت شهود وحدت محض در افق فنا.
"طلوع وحدت"در عرفان اسلامیبه لحظهای اشاره دارد که نور حقیقت واحد در قلب سالک آشکار میشود و او را از کثرتگرایی به شهود وحدت سوق میدهد. این مفهوم از ارکان اصلی عرفان محسوب میشود و با توحید، معرفت شهودی، و فنا فیالله ارتباط تنگاتنگی دارد.
۱. مفهوم وحدت در عرفان اسلامی
در عرفان اسلامی، جهان هستی جلوهای از
"وحدت حقه حقیقیه"است، اما انسانها به دلیل گرفتار بودن در حجابهای نفسانی و وهمی، این وحدت را درک نمیکنند و به کثرتها دلبستهاند. طلوع وحدت لحظهای است که این حجابها کنار میروند و حقیقت واحده بر دل سالک متجلی میشود.
ابنعربیدر نظریه
وحدت وجودبر این نکته تأکید دارد که حقیقت هستی واحد است و هرچه در جهان مشاهده میشود، تجلیات آن حقیقت است. بنابراین، طلوع وحدت زمانی رخ میدهد که سالک از کثرتها عبور کرده و به شهود حقیقت واحد میرسد.
۲. مراحل طلوع وحدت در سیر و سلوک عرفانی
طلوع وحدت نتیجهی یک سیر تدریجی است که سالک باید مراحل مختلف را طی کند تا شایستگی درک این حقیقت را بیابد. برخی از این مراحل عبارتاند از:
الف) تفرقه (کثرتگرایی ابتدایی)
در آغاز، انسان خود را موجودی مستقل از خداوند و سایر موجودات میبیند. در این مرحله، او به کثرتهای دنیا وابسته است و هنوز درک عمیقی از وحدت الهی ندارد.
ب) جمع (ادراک وحدت در کثرت)
در این مرحله، سالک به این نتیجه میرسد که همهچیز از یک حقیقت سرچشمه گرفته است. او کمکم درمییابد که میان خود، جهان، و خداوند جدایی حقیقی وجود ندارد. این مرحله آغاز
طلوع وحدتاست، زیرا سالک از ظواهر میگذرد و درک شهودی از وحدت پیدا میکند.
ج) جمعالجمع (فنای در وحدت مطلق)
در بالاترین مرحله، سالک به مرتبه
فنا فیاللهمیرسد؛ یعنی خودی او محو میشود و دیگر چیزی جز
وجود حقنمیبیند. در این حالت، طلوع وحدت به اوج خود میرسد و عارف به مقام
بقاء باللهمیرسد؛ یعنی او در عین ماندن در دنیا، حقیقت وحدت را در همهچیز مشاهده میکند.
۳. طلوع وحدت و توحید شهودی
طلوع وحدت ارتباط مستقیمیبا
توحید شهودیدارد. توحید از دیدگاه عرفان به سه دسته تقسیم میشود:
• توحید افعالی:درک اینکه همهی افعال، از خداوند نشأت میگیرند.
• توحید صفاتی:درک اینکه همهی صفات کمال، از آنِ خداوند است.
• توحید ذاتی:شهود اینکه فقط یک حقیقت واحد در هستی وجود دارد و هرچه غیر از او دیده میشود، سرابی بیش نیست.
در طلوع وحدت، سالک به بالاترین مرتبه توحید شهودی میرسد و همهی جهان را آینهی تجلی حق میبیند. در این مرحله، کثرات دیگر حجاب حقیقت نیستند، بلکه وسیلهای برای مشاهدهی آن حقیقت واحد میشوند.
۴. طلوع وحدت در عشق عرفانی
عرفای بزرگ طلوع وحدت را در قالب
عشق الهیتوصیف کردهاند. به تعبیر
مولانا، عشق همان نوری است که پردههای حجاب را میسوزاند و سالک را به مشاهدهی وحدت نائل میکند:
چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من
یک نور عیان باشد، نه تو مانی نه من
عطار نیشابورینیز در "منطقالطیر" طلوع وحدت را در پایان سفر مرغان به سوی سیمرغ توصیف میکند؛ جایی که درمییابند سیمرغ همان حقیقت یگانهای است که در تمام وجود آنها حضور دارد.
۵. طلوع وحدت و فنا فیالله
طلوع وحدت ارتباط مستقیمیبا مقام
فنا فیاللهدارد. در این حالت، عارف خود را از میان برمیدارد و تنها حضور حق را میبیند. این همان لحظهای است که
"حقیقت محمدیه"بر عارف متجلی میشود و او را به مقام بقاء بالله میرساند.
حلاجبا جملهی معروف
"انا الحق"به این مقام اشاره کرد؛ جایی که دوگانگی میان او و حق از بین رفت و او خود را جلوهای از حقیقت مطلق دید.
۶. طلوع وحدت و تأویل عرفانی آیات قرآن
عرفا برای بیان مفهوم طلوع وحدت به آیاتی از قرآن استناد کردهاند، از جمله:
• "وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ"(سوره ق، آیه ۱۶)
→ این آیه نشان میدهد که حق تعالی همواره حاضر است، اما تنها اهل شهود میتوانند این حضور را درک کنند.
• "اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ"(سوره نور، آیه ۳۵)
→ این آیه بیانگر این است که نور الهی در تمام هستی گسترده است، اما طلوع حقیقی این نور در قلب عارف رخ میدهد.
۷. طلوع وحدت و نسبت آن با مقام انسان کامل
طلوع وحدت، نهایت سفر عرفانی است که تنها
انسان کاملبه کمال آن دست مییابد. انسان کامل، آیینهی تمامنمای حقیقت وحدانی حق است و همانگونه که ابنعربی میگوید،
"حق در او به ظهور کامل رسیده است."
در عرفان اسلامی،
حضرت محمد (ص)و
امام علی (ع)کاملترین مصادیق انسان کامل هستند که به درک و شهود مطلق وحدت نائل شدهاند.
۸. نتیجهگیری
طلوع وحدتلحظهای است که سالک از حجابهای کثرت رهایی مییابد و حقیقت واحدهی الهی را در همهچیز مشاهده میکند. این طلوع با
عشق عرفانی، فنا فیالله، و توحید شهودیارتباط دارد و بالاترین مرحلهی سلوک محسوب میشود.
تهیه و تنظیم
دکتر علی رجالی