loading...

رسالت

در این وبلاگ ،اشعار و مطالب علمی و فرهنگی اینجانب آمده است .

بازدید : 0
دوشنبه 12 اسفند 1403 زمان : 4:06
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رسالت

باسمه تعالی
فنای افعال
هر فعل که از خویش ببینی، خطاست
در حضرت حق، خودگزینی، خطاست
هر دم که زنم دم، ز فرمان خداست
در وادی عشق، دل نشینی، خطاست

مصرع اول: هر فعل که از خویش ببینی، خطاست

در عرفان اسلامی، «فعل» به معنای هر عمل یا حرکتی است که از انسان سر می‌زند. «خویش» اشاره به نفس و خودیت فرد دارد. این مصرع به «فنای افعال» اشاره دارد، یعنی سالک باید تمام افعال خود را از خدا ببیند و نه از خود. هرگاه فردی فکر کند که افعال و اعمالش ناشی از توانایی‌های شخصی‌اش است، به نوعی در «حجاب نفس» گرفتار شده و به خطا رفته است.

مصرع دوم: در حضرت حق، خودگزینی، خطاست

«حضرت حق» کنایه از حضور در محضر الهی و قرب به خداوند است. «خودگزینی» به معنای ترجیح خواست‌ها و اراده‌های شخصی بر اراده الهی است. در این مقام عرفانی، سالک باید خود را فانی در اراده و مشیت خداوند ببیند و هر نوع خودمحوری و استقلال رأی را خطا بداند.

مصرع سوم: هر دم که زنم دم، ز فرمان خداست

در اینجا «دم» به معنای نفس کشیدن و همچنین به معنای هر سخن و حرکتی است که از انسان صادر می‌شود. این مصرع به مقام «رضا» و «تسلیم» اشاره دارد؛ جایی که سالک هر لحظه خود را تحت فرمان الهی می‌بیند و حتی نفس کشیدنش را نیز به اراده و مشیت خداوند نسبت می‌دهد.

مصرع چهارم: در وادی عشق، دل نشینی، خطاست

«وادی عشق» نماد سفری عرفانی است که سالک در آن به دنبال وصال با محبوب حقیقی (خداوند) است. «دل نشینی» به معنای آسودگی، راحتی و سکونت در جایی است. در این مقام، سالک نباید به راحتی و آسودگی دل ببندد، بلکه باید همواره در حرکت و سلوک به سمت حق باشد. هر نوع توقف یا رضایت به وضع موجود در مسیر عشق الهی، خطا محسوب می‌شود.

سراینده

دکتر علی رجالی

بازدید : 1
دوشنبه 12 اسفند 1403 زمان : 4:06
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رسالت

باسمه تعالی

فنای صفات
هر صفت از نور حق آید ، سزاست
در عین فنا، جلوه‌ی حسن و بقاست
گر خوی خدا نیافتی در دل و جان
تو آینه‌ای، هر چه ببینی، خداست

مصرع اول: هر صفت از نور حق آید، سزاست

در عرفان اسلامی، تمام صفات کمالیه و زیبایی‌ها منبعث از نور الهی‌اند. صفاتی مانند علم، قدرت، جمال، و رحمت در حقیقت جلوه‌هایی از صفات خداوند هستند. اگر سالک به مقام «فنای صفات» برسد، می‌فهمد که هر صفت نیکویی که در وجود او و دیگران می‌بیند، در اصل از نور حق نشأت گرفته و شایسته و سزاوار همین منبع الهی است.

مصرع دوم: در عین فنا، جلوه‌ی حسن و بقاست

«فنا» در اصطلاح عرفانی به معنای از بین رفتن خودیت و انانیت فرد است. در حالی که «بقا» به باقی ماندن در حق و جاودانگی در وجود الهی اشاره دارد. در مقام «فنای صفات»، سالک وقتی صفات خود را فانی در صفات خدا می‌بیند، در حقیقت به «جلوه‌ی حسن و بقا» یعنی زیبایی و جاودانگی الهی دست می‌یابد. این مصرع به نوعی پیوند میان فنا و بقا را نشان می‌دهد؛ که فنا در نفس به معنای بقا در حق است.

مصرع سوم: گر خوی خدا نیافتی در دل و جان

«خوی خدا» به معنای کسب صفات الهی مانند رحمت، بخشندگی، علم و عشق است. اگر سالک نتواند این صفات را در دل و جان خود پرورش دهد، هنوز به مقام فنای صفات نرسیده است. در واقع، این مصرع نوعی شرط برای درک حقیقت فنا را بیان می‌کند؛ که سالک باید دل و جان خود را با صفات خداوند تطهیر و تزکیه کند.

مصرع چهارم: تو آینه‌ای، هر چه ببینی، خداست

آینه در عرفان نمادی از صفای قلب و روح انسان است. همان‌طور که آینه تنها بازتاب‌دهنده است و خود هویتی ندارد، سالک نیز در مقام فنای صفات، مانند آینه‌ای می‌شود که فقط صفات الهی را بازتاب می‌دهد. هر چه در آینه‌ی دل او جلوه کند، در حقیقت بازتابی از نور خداوند است. این مصرع به مقام «شهود» اشاره دارد؛ جایی که سالک در هر پدیده‌ای فقط جلوه‌های الهی را می‌بیند و به «وحدت شهود» می‌رسد.

سراینده

دکتر علی رجالی

بازدید : 5
دوشنبه 5 اسفند 1403 زمان : 12:24
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رسالت

خاک درگاه در عرفان اسلامی

۱. مقدمه

در عرفان اسلامی، خاک درگاهنمادی از نهایت فروتنی، تواضع، عبودیت و فنا در برابر معشوق حقیقی، یعنی خداوند است. این تعبیر در ادبیات صوفیانه و عرفانی به‌کرات دیده می‌شود و بیانگر آن است که سالک راه حق باید همانند خاک، خود را از هرگونه ادعا، تکبر و خودبینی خالی کند تا به وصال حقیقت برسد.

۲. جایگاه خاک در عرفان

در نگاه عرفانی، خاک یکی از خالص‌ترین نمادهای تواضع و تسلیم است. از آنجا که خاک پایین‌ترین و پست‌ترین عنصر به نظر می‌رسد، اما در عین حال منشأ رویش و حیات است، عارفان خود را به خاک درگاه الهی تشبیه می‌کنند، زیرا در عین حقارت ظاهری، محل تجلی انوار الهی و رویش کمالات معنوی می‌شود.

ویژگی‌های خاک درگاه در عرفان:

  • نهایت تواضع:عارف خود را در برابر خداوند هیچ می‌بیند و همانند خاک، خود را تسلیم دست‌های قدرت حق می‌داند.
  • فنا در حق:همان‌گونه که خاک از خود اختیاری ندارد، سالک نیز باید از منیتو خودخواهیعبور کند تا به مقام فنا فی‌الله برسد.
  • ادب حضور:درگاه حق، جایگاه ادب و خضوع است و خاک درگاه بودن به‌معنای رعایت کامل ادب بندگی است.
  • محل تجلی حقیقت:خاک با پذیرش باران و نور، گل می‌شود؛ همان‌گونه که عارف با پذیرش انوار الهی، به حقیقت و معرفت دست می‌یابد.

۳. کاربرد خاک درگاه در ادبیات عرفانی

این تعبیر در اشعار بسیاری از عارفان بزرگ مانند مولانا، عطار، حافظ و سعدی دیده می‌شود. برخی از نمونه‌های شعری مرتبط با این مفهوم عبارتند از:

مولانا:

هر که را خواهد که با شاهان بر او باشد گذر
بایدش خاک در میخانه و مست و خراب

حافظ:

خاک درگاه توام،‌‌‌ای شه خوبان که اگر
خاک شوم، گل شوم، ور گل شوم، نیکوترم

عطار:

از آن افتادم اندر خاک درگاه
که خاک کوی او خوش‌تر ز جان است

این ابیات نشان می‌دهد که خاک درگاه بودنبالاترین مقام برای سالک است، زیرا در این حالت، عارف از خود تهی شده و به حقیقت وصل می‌گردد.

۴. مفهوم خاک درگاه در سیر و سلوک

در مسیر سیر و سلوک عرفانی، سالک باید چند مرحله را طی کند که یکی از آن‌ها رسیدن به مقام خاکساری محضاست. این مقام زمانی حاصل می‌شود که شخص هیچ چیزی را به خود نسبت ندهد و همه چیز را از خدا بداند. در این مقام:

  • نفس اماره از میان می‌رود.
  • عارف خود را در برابر معشوق، بی‌اختیار می‌داند.
  • سالک به مرتبه‌ی فقر و مسکنت حقیقی دست می‌یابد که همان مقام فنا فی‌اللهاست.

۵. نتیجه‌گیری

خاک درگاهدر عرفان اسلامی‌نماد نهایت فروتنی، فنا، ادب و عبودیتاست. این تعبیر نشان می‌دهد که عارف برای رسیدن به وصال، باید همانند خاک، خود را هیچ بشمارد و در برابر حقیقت مطلق، تسلیم محض باشد. در نگاه عرفا، تنها کسانی به حقیقت راه می‌یابند که غرور و خودبینی را کنار گذاشته و خاک‌نشین درگاه معشوق شوند.

بازدید : 4
دوشنبه 5 اسفند 1403 زمان : 11:38
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رسالت

سایه معشوق در عرفان اسلامی‌مفهومی‌بسیار عمیق و چندلایه است که به رابطه‌ی عاشق با معشوق الهی یا انسان کامل (ولی‌الله) اشاره دارد. در این مفهوم، معشوق اصلی همان خداوند است که به‌واسطه‌ی تجلیات و ظهورات مختلف در عالم، به طور غیرمستقیم در عالم طبیعت و در دل و جان انسان‌ها آشکار می‌شود. به عبارت دیگر، سایه معشوق به حضور ظاهری و غیرمستقیم حقیقت معشوق در عالم می‌گویند که عاشق آن را در زندگی خود تجربه می‌کند، اما خود معشوق هنوز از دسترس حواس و عقل انسانی دور است.

در عرفان اسلامی، به ویژه در آثار شاعران و متفکران بزرگی چون مولانا، ابن عربی و حافظ، این مفهوم به طور گسترده‌ای به کار رفته است. در این نگاه، معشوق واقعی خداوند است و تمامی‌زیبایی‌ها، معانی و ارزش‌هایی که انسان در دنیا مشاهده می‌کند، سایه‌هایی از تجلیات الهی هستند. عاشق به دنبال رسیدن به معشوق حقیقی است و تمام مسیر سلوک او بر اساس این جست‌وجو برای بازگشت به معشوق اصلی و رسیدن به وحدت با او است.

سایه معشوق در این معنا درواقع نشانه‌ای است از حضور معشوق در عالم، اما این حضور به طور کامل و واقعی تنها زمانی محسوس خواهد بود که عاشق از خود و از عالم مادی دست بکشد و به‌طور مستقیم با حقیقت مطلق، یعنی خداوند، اتصال پیدا کند. در این مرحله، سایه‌ها محو می‌شوند و عاشق به حقیقت معشوق پی می‌برد.

ابعاد مختلف سایه معشوق:

  1. سایه در انسان کامل:انسان کامل (ولی‌الله) در عرفان اسلامی، تجلی کامل صفات الهی در عالم انسانی است. این انسان‌ها به‌عنوان سایه‌ای از معشوق الهی به شمار می‌روند و عاشق به واسطه‌ی این انسان‌ها به معشوق حقیقی نزدیک می‌شود. آنان همانند آینه‌ای هستند که حقیقت الهی در آن‌ها منعکس می‌شود.

  2. سایه در طبیعت و عالم:در نگاه عرفانی، همه‌ی موجودات طبیعی و پدیده‌های دنیا در حقیقت سایه‌هایی از خداوند هستند. هر پدیده‌ای، از جمله زیبایی‌ها، هنر، علم و عشق، نمودهایی از صفات و تجلیات خداوند است. به عبارتی، عالم مادی یک نوع سایه از حقیقت الهی است که فقط از طریق شهود عرفانی می‌توان به عمق آن رسید.

  3. سایه در دل عاشق:در دل عاشق نیز معشوق به‌طور غیرمستقیم حضور دارد. هر چه عاشق بیشتر به خودشناسی و خداشناسی بپردازد، سایه معشوق در دل او عمیق‌تر و واضح‌تر می‌شود. این سایه نشان از آن دارد که معشوق در عالم دل عاشق به‌طور غیرمستقیم در حال تجلی است و عاشق باید از طریق تصفیه و تطهیر دل به حقیقت آن دست یابد.

  4. سایه در مسیر سلوک:در مسیر سلوک و جست‌وجوی عرفانی، سایه معشوق به‌عنوان نشان‌هایی از حضور او در عالم است. این سایه‌ها ممکن است در قالب رؤیاها، الهامات، نشانه‌ها و حالات روحانی ظاهر شوند. این‌ها به‌نوعی راهنمایی برای عارف به شمار می‌روند تا او را به معشوق اصلی و حقیقت الهی نزدیک‌تر کنند.

نتیجه‌گیری:

سایه معشوق در عرفان اسلامی‌مفهومی‌است که عاشق را به یاد معشوق حقیقی می‌اندازد و او را به‌سوی مسیر حقیقت رهنمون می‌سازد. در این مسیر، سایه معشوق به معنای حضور غیرمستقیم حقیقت الهی است که به‌طور ملموس در جهان طبیعت، در انسان کامل و در دل عاشق نمایان می‌شود. این سایه‌ها به نوعی از حضور معشوق حکایت می‌کنند و عاشق را در جست‌وجوی حقیقت و وصول به اتحاد با خداوند هدایت می‌کنند.

بازدید : 4
دوشنبه 5 اسفند 1403 زمان : 10:36
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رسالت

آئینه کمال
دل را ز غبار، پاک باید گردان
تا آینه‌ی رخ حقیقت، رخشان
هر جا که ز خود تهی شوی،‌‌‌ای سالک
در آینه‌ات جمال او شد تابان

شرح رباعی «آئینه کمال»

این رباعی زیبا بر مفاهیم تهذیب نفس، سیر و سلوک عرفانی و شهود حقیقت تأکید دارد. در ادامه، هر مصرع را از منظر معنا و پیام عرفانی بررسی می‌کنیم:

مصرع اول: «دل را ز غبار، پاک باید گردان»

در عرفان، «دل» همان قلب معنوی انسان است که محل دریافت انوار الهی است. اما این دل، اگر آلوده به غبار دنیا، هوی و هوس، و خودبینیباشد، نمی‌تواند حقیقت را منعکس کند. این غبارها همان رذایل اخلاقیهستند که بین انسان و درک حقیقت فاصله ایجاد می‌کنند. شاعر در این مصرع فرمان می‌دهد که دل را از این آلودگی‌ها پاک کنیم، تا برای پذیرش انوار حقیقت آماده شود.

مصرع دوم: «تا آینه‌ی رخ حقیقت، رخشان»

وقتی دل از غبار تعلقات دنیوی پاک شود، مانند آینه‌ای می‌شود که رخ حقیقت را منعکس می‌کند. این حقیقت همان جمال حق تعالیاست که در دل سالک تجلی می‌یابد. واژه‌ی «رخشان»نشان‌دهنده‌ی نورانیت و درخشش حقیقت در جان پاکان است. در اینجا، استعاره‌ی «دل همچون آینه» تداعی‌کننده‌ی آموزه‌های عرفانی است که در سخنان بزرگان مانند مولانا و حافظ نیز به چشم می‌خورد.

مصرع سوم: «هر جا که ز خود تهی شوی،‌‌‌ای سالک»

در مسیر عرفان، خودیّت و انانیت بزرگ‌ترین مانع برای درک حقیقت است. سالک وقتی از خودبینی، نفس‌پرستی و وابستگی به منیترها شود، به حقیقت نزدیک‌تر می‌شود. اصطلاح «ز خود تهی شدن»در متون عرفانی معادل «فنا فی الله»است، یعنی محو شدن در ذات الهی و از بین بردن هرگونه خودپرستی.

مصرع چهارم: «در آینه‌ات جمال او شد تابان»

نتیجه‌ی تهذیب نفس و ترک خودبینی این است که انسان شایستگی مشاهده‌ی جمال الهیرا پیدا می‌کند. همان‌گونه که یک آینه‌ی تمیز تصویر را با وضوح نشان می‌دهد، دل پاک نیز انعکاس‌دهنده‌ی جلوه‌ی پروردگارمی‌شود. واژه‌ی «تابان»به درخشندگی و شکوه این تجلی اشاره دارد.

نتیجه‌گیری:

این رباعی در چهار مرحله، مسیر سلوک عرفانی را به زیبایی ترسیم می‌کند:

  1. پاک‌سازی دل از آلودگی‌ها(تزکیه‌ی نفس)
  2. آماده شدن دل برای درک حقیقت(قابلیت شهود)
  3. رهایی از منیت و خودپرستی(فنا فی الله)
  4. تجلی نور الهی در وجود سالک(مقام شهود و بقا بالله

آینه کمال در عرفان اسلامی

آینه کمالیکی از اصطلاحات مهم در عرفان اسلامی‌است که به حقیقتی اشاره دارد که می‌تواند کمال الهی را منعکس کند. این مفهوم در آثار عرفای بزرگی مانند ابن عربی، مولانا، عطار، شبستری و حافظبه شکل‌های گوناگون مطرح شده است. عرفا بر این باورند که آینه کمال می‌تواند در انسان کامل، قلب سالک، جهان هستی، و عشق الهیتجلی یابد. در ادامه، ابعاد مختلف این مفهوم را بررسی می‌کنیم.


۱. انسان کامل؛ آینه تمام‌نمای حق

در عرفان نظری، انسان کاملبه عنوان مظهر اتم و اکمل خداوند، آینه‌ای است که تمامی‌اسماء و صفات الهی را منعکس می‌کند. ابن عربی در فصوص‌الحکم، انسان کامل را به مرآت (آینه) ذات حقتشبیه می‌کند که بدون او، حقیقت الهی در جهان تجلی نمی‌یابد.

مولانا نیز در مثنوی، انسان کامل را همچون آینه‌ای می‌داند که اگر از غبار و زنگار خودبینی پاک شود، حقیقت خداوند را منعکس می‌کند:

صیقل آینه‌ات کن که ز زنگ
به نبینی رخ خود‌‌‌ای ملنگ

از این منظر، وجود انسان کامل، عین تجلی الهی در جهان استو او همان آینه‌ای است که کمال الهی را بی‌کم‌وکاست نشان می‌دهد.


۲. قلب سالک؛ آینه‌ای برای تجلی حق

یکی از مباحث کلیدی در عرفان اسلامی‌این است که قلب سالک می‌تواند آینه‌ای برای مشاهده حق تعالی باشد.اما این آینه باید از زنگارهای نفسانی، خودبینی، و تعلقات دنیویپاک شود تا حقیقت را به درستی منعکس کند.

امام علی (ع) در نهج‌البلاغه می‌فرماید:
"دل‌های شما همانند ظروفی هستند، پس بهترین آن‌ها را برای پذیرش نور الهی آماده کنید."

شبستری نیز در گلشن رازبر همین نکته تأکید دارد:

چو آیینه است دل، گر صیقلی یافت
در او بینی همه آثار صنعش

بنابراین، هر چه قلب انسان از آلودگی‌های مادی و نفسانی پاک‌تر باشد، انعکاس حقیقت در آن روشن‌تر خواهد شد.


۳. جهان هستی؛ آینه‌ای از جمال و جلال حق

در مکتب وحدت وجودابن عربی، جهان همچون آینه‌ای است که حقیقت خداوند را منعکس می‌کند. عالم، مظهر و تجلی اسماء و صفات الهی است و در واقع، حق تعالی خود را در آینه هستی مشاهده می‌کند.

مولانا در دیوان شمس می‌گوید:

این جهان یک فکرت است از عقل کل
عقل چون شاه است و صورت‌ها رُسُل

یعنی جهان هستی به‌سان آیینه‌ای است که عقل کل (خداوند) را بازمی‌تاباندو تمام موجودات، تجلیات حق تعالی هستند.


۴. عشق الهی؛ آینه‌ای برای مشاهده جمال حق

عشق نیز در عرفان، آینه‌ای برای تجلی حقیقت الهیمحسوب می‌شود. سالک عاشق، به واسطه عشق، از خودبینی و منیت رها شده و حقیقت را بی‌واسطه درک می‌کند. حافظ می‌گوید:

در آینهٔ عشق جمال خود ببین
کانجا بود لایق دیدار تو را

عشق تمام پرده‌های وهم و کدورت‌های نفسانی را می‌زدایدو انسان را به مرتبه‌ای می‌رساند که در آینه آن، تنها حقیقت حق نمایان می‌شود.


۵. نتیجه‌گیری؛ چگونه می‌توان آینه کمال شد؟

آینه کمال در عرفان، استعاره‌ای از وجودی است که می‌تواند حقیقت الهی را بدون انحراف و نقصان منعکس کند.این آینه می‌تواند:

  • در انسان کاملتجلی یابد.
  • در قلب سالکشکوفا شود.
  • در عالم هستیظهور کند.
  • در عشق الهیبه اوج برسد.

اما برای آنکه قلب و جان انسان به آینه کمال تبدیل شود،باید از خودبینی، هواهای نفسانی و وابستگی‌های دنیویپاک شود. آنگاه است که سالک، کمال حقیقی را در خود می‌یابد و همچون آینه‌ای روشن، حقیقت را بازمی‌تاباند.

تهیه و تنظیم

دکتر علی رجالی

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 18
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 26
  • بازدید کننده امروز : 27
  • باردید دیروز : 6
  • بازدید کننده دیروز : 7
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 27
  • بازدید ماه : 53
  • بازدید سال : 2517
  • بازدید کلی : 2542
  • کدهای اختصاصی