loading...

رسالت

باسمه تعالی شرحی بر واژه‌های عرفانی بحر فنابحر فناچون شمع بسوز از برای دلِ دوستبا آتش عشق، شو فدای دلِ دوستچون قطره اگر ز خویش رستی، آنگاهدر بحر وجود، شو بقای د...

بازدید : 4
سه شنبه 22 بهمن 1403 زمان : 16:21
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رسالت
  • باسمه تعالی

  • شرحی بر واژه‌های عرفانی بحر فنا
    بحر فنا
    چون شمع بسوز از برای دلِ دوست
    با آتش عشق، شو فدای دلِ دوست
    چون قطره اگر ز خویش رستی، آنگاه
    در بحر وجود، شو بقای دلِ دوست

    شرح و تفسیر رباعی «بحر فنا»

    این رباعی در توصیف فنا فی اللهو بقا باللهسروده شده است. هر مصرع آن مرحله‌ای از سلوک عارفانهرا بیان می‌کند.


    مصرع اول: «چون شمع بسوز از برای دلِ دوست»

    شرح:

  • شمعنماد فداکاری، عشق، و فنادر عرفان است.
  • سوختن برای دل دوستیعنی عاشق حقیقی باید خود را کاملاً وقف معشوق الهی کند.
  • این مصرع دعوت به ایثار و عشق خالصانهاست؛ عاشق نباید به خود فکر کند، بلکه همه چیزش را برای دوستفدا کند.
  • تفسیر عرفانی:

  • شمع در مسیر عشق می‌سوزد، نور می‌دهد، اما چیزی از خود باقی نمی‌گذارد.
  • عارف نیز در مسیر عشق الهی تمام هستی خود را نثار معشوق می‌کندتا به فنابرسد.
  • نمونه از ادبیات عرفانی:

  • مولوی:
    «همچو شمع از غیر خود وارهیده‌ام / عاشقم، در آتشم، در تبهیده‌ام»

  • مصرع دوم: «با آتش عشق، شو فدای دلِ دوست»

    شرح:

  • آتش عشقاشاره به محبت سوزان و حقیقی به معشوق الهیدارد.
  • فدای دل دوست شدنیعنی کاملاً تسلیم خواست و رضای معشوق شدن.
  • عشق راستین سالک را از خود تهی می‌کندتا هیچ خواسته‌ای جز خواسته‌ی معشوق در او باقی نماند.
  • تفسیر عرفانی:

  • آتش عشق مانند کیمیای وجوداست؛ هر که در این آتش بسوزد، از خود تهی شده و به نور حقیقت تبدیل می‌شود.
  • «فدا شدن» یعنی دیگر خودی نداشتن، بلکه به طور کامل در اراده و عشق محبوب ذوب شدن.
  • نمونه از ادبیات عرفانی:

  • حافظ:
    «در آتش شوق دوست، خوش باش و می‌بسوز / کاین خرمن فراق، نه بر آرند خام را»

  • مصرع سوم: «چون قطره اگر ز خویش رستی، آنگاه»

    شرح:

  • قطره نماد وجود محدود انساناست.
  • رهایی از خودیعنی دل‌بریدن از تعلقات، هوی و هوس، و منیت.
  • اگر قطره از فردیت و وابستگی‌هایش رها شود، می‌تواند به دریا بپیوندد.
  • تفسیر عرفانی:

  • قطره تا زمانی که خود را جدا از دریا بداند، محدود است. اما اگر دریا را بشناسد، دیگر قطره نیست، بلکه بخشی از دریاست.
  • در عرفان، این مرحله را فنا در ذات حقمی‌دانند، یعنی انسان هویت فردی خود را از دست می‌دهد و در حقیقت مطلق حل می‌شود.
  • نمونه از ادبیات عرفانی:

  • مولوی:
    «چون که بی‌رنگی اسیر رنگ شد / موسیی با موسیی در جنگ شد»
  • شبستری:
    «قطره‌ای کز جویباری می‌رود / از پی دیدار یاری می‌رود»

  • مصرع چهارم: «در بحر وجود، شو بقای دلِ دوست»

    شرح:

  • بحر وجوداشاره به وجود مطلق و لایتناهی خداونددارد.
  • بقای دل دوستیعنی عاشق، بعد از فنا، در حقیقت محبوب باقی می‌ماند.
  • این مرحله بقا باللهاست: عاشق دیگر وجود مستقل ندارد، بلکه هرچه هست، جلوه‌ای از دوست است.
  • تفسیر عرفانی:

  • سالک بعد از طی مراحل عشق، فنا، و رهایی از خود، در نهایت به بقای حقیقی در خداوندمی‌رسد.
  • او دیگر خود را نمی‌بیند، بلکه تنها جلوه‌ی معشوق در هستی او باقی است.
  • نمونه از ادبیات عرفانی:

  • بایزید بسطامی:
    «اول فنا، آخر بقا.»
  • مولوی:
    «چون تو را نبود ز خود هیچ نام / ماند ز تو نام، ز حق والسلام»

  • نتیجه‌گیری کلی:

  • این رباعی یک سیر کامل عرفانیرا نشان می‌دهد:
    1. سوختن در راه عشق
    2. فدا شدن و تسلیم معشوق گشتن
    3. رهایی از منیت و فردیت
    4. رسیدن به بقا بالله و یکی شدن با معشوق
  • این رباعی، کوتاه اما بسیار پرمغز و دقیق است و به زیبایی مراحل سلوک

  • عشوق در هستی او باقی است.

نمونه از ادبیات عرفانی:

  • بایزید بسطامی:
    «اول فنا، آخر بقا.»
  • مولوی:
    «چون تو را نبود ز خود هیچ نام / ماند ز تو نام، ز حق والسلام»

نتیجه‌گیری کلی:

  • این رباعی یک سیر کامل عرفانیرا نشان می‌دهد:
    1. سوختن در راه عشق
    2. فدا شدن و تسلیم معشوق گشتن
    3. رهایی از منیت و فردیت
    4. رسیدن به بقا بالله و یکی شدن با معشوق

این رباعی، کوتاه اما بسیار پرمغز و دقیق است و به زیبایی مراحل سلوک را بیان کرده است.

بحر فنا در عرفان اسلامی: غایت سلوک الی الله

۱. معنا و مفهوم فنا

واژه «فنا» در لغت به معنای نابودی و زوال است، اما در اصطلاح عرفانی، به مرحله‌ای از سلوک گفته می‌شود که در آن سالک از خودی و انانیت می‌گذرد و در حق تعالی مستغرق می‌شود. این مرحله را می‌توان نقطه اوج سیر و سلوک عرفانی دانست که در آن همه‌ی هستیِ مجازی و موهوم سالک رنگ می‌بازد و تنها حقیقت مطلق (حق) باقی می‌ماند.

بحر فنا، استعاره‌ای از این محو شدن کامل است؛ همان‌گونه که قطره‌ای در دریا محو می‌شود و از خود هویتی مستقل ندارد، سالک نیز در این مرحله تمام تعینات فردی و وابستگی‌های نفسانی را از دست می‌دهد.

۲. اقسام و مراتب فنا

عارفان فنا را در سه مرتبه‌ی اصلی بررسی کرده‌اند:

الف. فنا از افعال (فنا عن الأفعال)

در این مرتبه، سالک به این درک می‌رسد که هیچ فعلی از خود ندارد و همه‌ی حرکات و افعال، تنها به اراده‌ی الهی انجام می‌شوند. این مرحله را می‌توان با توحید افعالی مرتبط دانست، که در آن هرگونه استقلال در افعال نفی می‌شود.

ب. فنا از صفات (فنا عن الصفات)

پس از درک فنا از افعال، سالک درمی‌یابد که تمام صفات کمالی نیز از آنِ خداوند است. در این حالت، دیگر صفات بشری را برای خود قائل نیست و همه‌ی کمالات را تنها در حق تعالی مشاهده می‌کند.

ج. فنا از ذات (فنا عن الذات)

این مرحله عالی‌ترین مرتبه‌ی فناست که در آن، سالک از هرگونه تعین و هویت فردی خود محو می‌شود. در این مرحله، دیگر حتی آگاهی از فنا نیز وجود ندارد؛ زیرا سالک خود را نمی‌بیند، بلکه تنها حق را مشاهده می‌کند. این همان مرتبه‌ای است که عارفان از آن به «فنا فی الله» یاد می‌کنند.

۳. فنا در کلام بزرگان عرفان

الف. ابن عربی و فنا در وحدت وجود

ابن عربی فنا را امری ضروری برای درک حقیقت وجود می‌داند. از دیدگاه او، فنا یعنی محو شدن در وحدت مطلق حق، به گونه‌ای که سالک دیگر خود را به عنوان یک موجود مستقل نمی‌شناسد و تنها حقیقت واحد را مشاهده می‌کند. او در «فتوحات مکیه» بیان می‌کند که فنا به معنای رفع تعینات است و انسان در این حالت جز حق را نمی‌بیند.

ب. مولانا و فنا در عشق الهی

مولانا فنا را به غرق شدن در دریای عشق الهی تشبیه می‌کند. او در بسیاری از ابیات مثنوی، فنا را با تمثیل‌هایی مانند شمعی که در نور آفتاب محو می‌شودیا قطره‌ای که در دریا می‌ریزدتوضیح داده است:

این سخن فرعون گفت: "أنا الحق"‌‌‌ای پدر / نه که موسی از تجلی گشت بی‌خود در شجر؟

ج. حلاج و فنا در ذات الهی

حلاج، یکی از مشهورترین عرفای فنا، تجربه‌ی عمیق خود را با جمله‌ی معروف «أنا الحق» بیان کرد. این سخن او نشان‌دهنده‌ی مرتبه‌ی فنا از ذات بود، به گونه‌ای که دیگر خودی برای او باقی نمانده بود و تنها حق را مشاهده می‌کرد.

۴. تفاوت فنا و بقا بالله

فنا، اگرچه به عنوان مرحله‌ی نهایی سلوک دیده می‌شود، اما در عرفان اسلامی‌گامی‌برای رسیدن به بقا باللهاست. در مرحله‌ی بقا، سالک که از خود گذشته و در حق مستغرق شده، دوباره به عالم بازمی‌گردد، اما این بار با دیدگاه و حقیقتی الهی. در این حالت، او نه به خود می‌اندیشد و نه به دنیا از منظر انسانی می‌نگرد، بلکه حقیقت را از دیدگاه الهی مشاهده می‌کند و در مسیر هدایت و ارشاد دیگران قدم برمی‌دارد.

۵. نتیجه‌گیری: بحر فنا، دروازه‌ی وصال حق

بحر فنا در عرفان اسلامی، عمیق‌ترین و نهایی‌ترین مرحله‌ی سیر و سلوک است. این مرحله، عبور از هرگونه انانیت و هویت فردی است که در نهایت به شهود وحدت مطلق حق منتهی می‌شود. اما فنا تنها یک مقصد نیست، بلکه دریچه‌ای به بقا بالله است که در آن، سالک با حقیقت الهی یکی می‌شود و در این جهان با نوری الهی سیر می‌کند.

از این منظر، بحر فنا همان نقطه‌ای است که سالک از «خود بودن» به «حق بودن» می‌رسد و در بی‌کرانگی حقیقت محو می‌شود.


نظرات این مطلب

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 45
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 152
  • بازدید کننده امروز : 152
  • باردید دیروز : 6
  • بازدید کننده دیروز : 7
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 153
  • بازدید ماه : 179
  • بازدید سال : 2643
  • بازدید کلی : 2668
  • کدهای اختصاصی