باسمه تعالی
معنی عقل
عقل است چراغ راه در تاریکی
آیینهی جان، ز علم و از باریکی
هر راز نهفته در جهان هستی
با نور خرد شود پدیداریکی
عقل آینهایست در جهانآگاهی
عشق آتشیست گرم در همراهی
عقل، پرده ز چهرهی جهان بردارد
عشق آرد از آن، حضور و دلخواهی
عقل است که راز هستیام را گوید
عشق است که شور زندگی را جوید
عقل است چراغ، و عشق آتش آن
با هر دو، دل از جهان گل بوید
عقل آینهایست در جهانآگاهی
عشق آتشیست گرم در همراهی
عقل، پرده ز چهرهی جهان بردارد
عشق آرد از آن، حضور و دلخواهی
عقل است که راز هستیام را گوید
عشق است که شور زندگی را جوید
عقل است چراغ، و عشق آتش آن
با هر دو، دل از جهان گل بوید
عقل آمد و پرده از جهان برگرفت
راز از دل هر نهان، نهان برگرفت
تا چشم گشود، دید همهچیز فسانهست
لب بر سخن بست و زبان برگرفت
عشق آمد و عقل را ز جا برکند
بر بام جنون، چراغ دل افکند
پرسیدم از او که راه حق چیست؟
گفتا: "که به سوختن، قدم باید زد"
نفس است حجاب بین ما و خدا
پنهان ز نظر، ولی پر از کید و ریا
گر راه حقیقت از دلَت میگذرد
با نفسِ اماره مکن هیچ صفا
عقل است چو تیغ، اگر به کار آید
عشق است چو خون، که در کنار آید
بیعقل، رهی به سوی حق نتوان رفت
بیعشق، کدام دل به یار آید؟