وادی حیرانی
سر گشته ام و شوق جانان، تا کی؟
این حیرت بی کران و طغیان، تا کی؟
چون شمع شدم، ولی نمیسوزم من
این گریهی خامش از نهان، تا کی؟
وادی حیرانی – شرح و تفسیر رباعی
۱. سرگشتهام و شوق جانان، تا کی؟
- شرح:"سرگشته" در ادبیات عرفانی نشاندهندهی فردی است که در جستجوی حقیقت، سرگردان و حیران است. این سرگشتگی نه از ناآگاهی، بلکه از شدت اشتیاق به لقای حقناشی میشود.
-
تفسیر:
- "جانان" اشاره به محبوب حقیقی (خداوند) دارد.
- این مصرع یک پرسش عمیق عرفانی را مطرح میکند: طلب و اشتیاق تا کی ادامه دارد؟آیا لحظهای میرسد که این سرگشتگی پایان یابد و وصال ممکن شود؟
- این وضعیت مشابه وضعیت مجذوبان الهیاست که در مسیر سلوک، دائماً بین اشتیاق و حیرت در نوساناند.
۲. این حیرت بیکران و طغیان، تا کی؟
- شرح:حیرت در عرفان یکی از مراحل متعالی سلوکاست. فردی که به وادی حیرانی میرسد، متوجه میشود که تمام آنچه تاکنون از هستی، معرفت و خدا میدانسته، تنها سایهای از حقیقت است.
-
تفسیر:
- "بیکران" نشان میدهد که حیرت پایانی ندارد، زیرا حقیقت خداوند فراتر از درک عقل است.
- "طغیان" به این اشاره دارد که این حیرت، یک حیرت منفعلانه نیست، بلکه شدید، انقلابی و ویرانگراست.
- این پرسش، تکرار پرسش عارفانی همچون حلاج، مولانا و بایزید بسطامیاست که در مرحلهی حیرت، همواره از سرنوشت خود میپرسند.
۳. چون شمع شدم، ولی نمیسوزم من
- شرح:شمع در عرفان نماد فنا، عشق و از خودگذشتگیاست. یک عاشق الهی مانند شمع باید در آتش عشق بسوزد تا نور معرفت را بتاباند. اما اینجا شاعر از ناتوانی در سوختن و فانی شدنشکایت دارد.
-
تفسیر:
- "ولی نمیسوزم" نشاندهندهی توقّف در سلوکاست؛ یعنی شاعر هنوز به مرحلهی فنا نرسیده و میان عقل و عشق مردّد مانده است.
- این مصرع میتواند اشارهای به مرحلهای باشد که سالک، آمادهی فنا است، اما هنوز به اذن الهی نرسیده است.
- نوعی انتظار و ناتوانیرا نشان میدهد: سالک میخواهد بسوزد و فانی شود، اما هنوز اجازهی آن را نیافته است.
۴. این گریهی خامش از نهان، تا کی؟
- شرح:گریه در عرفان نشانهی سوز درون، شوق به وصال و تطهیر قلباست. "خامش" بودن آن یعنی این اشکها نه آشکارا، بلکه در سکوت و پنهانی جاری است.
-
تفسیر:
- "از نهان" نشان میدهد که این گریه از عمق جان و باطن روحسرچشمه میگیرد، نه از اندوهی سطحی.
- این مصرع میتواند اشاره به این داشته باشد که سالک در مقام رضا قرار دارد و شکایت نمیکند، اما در سکوت، اشک او بیانگر سوز درونش است.
- پرسش "تا کی؟" نشان میدهد که سالک همچنان در جستجوی وصال است و از طولانی شدن این مرحله گلهمند است.
نتیجهگیری کلی:
این رباعی، تصویری دقیق از وادی حیرانیرا نشان میدهد:
- آغاز با سرگشتگی و اشتیاق
- ادامه با حیرتی که حد و مرزی ندارد
- سپس ناتوانی در فنا و سوختن
- و در نهایت، درد خاموش و گریهی پنهانی
این مرحله، نقطهی اوج سلوک است، جایی که عقل خاموش میشود و عشق، انسان را به مرز فنا میکشاند، اما هنوز اجازهی عبور داده نشده است.
alirejali.blog.ir