loading...

رسالت

باسمه تعالی شرحی بر واژه عرفانی نور صافی نور صافینوری که مرا سوخت، همان نور تو بودآن مهر که افروخت، در آن طور تو بودهر سایه ز خورشید رخت خاموش استهر ذره که رقصی...

بازدید : 6
دوشنبه 21 بهمن 1403 زمان : 10:46
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رسالت

باسمه تعالی

شرحی بر واژه عرفانی نور صافی

نور صافی
نوری که مرا سوخت، همان نور تو بود
آن مهر که افروخت، در آن طور تو بود
هر سایه ز خورشید رخت خاموش است
هر ذره که رقصید، به دستور تو بود

شرح و تفسیر رباعی "نور صافی"

نوری که مرا سوخت، همان نور تو بود
در این مصرع، شاعر تجربه‌ی فنا در نور الهی را بیان می‌کند. سوزش در اینجا نشان از سوختن حجاب‌های نفس و وجود مجازیاست که در نتیجه‌ی تجلی الهی رخ می‌دهد. این مضمون یادآور سخن عارفان است که "به نور حق نمی‌توان نگریست، مگر آنکه در آن محو شد."

آن مهر که افروخت، در آن طور تو بود
در این مصرع، شاعر به واقعه‌ی تجلی الهی بر کوه طوراشاره دارد که در آن، نور خداوند تجلی یافت و کوه از شدت آن متلاشی شد و موسی (ع) بیهوش افتاد. این مصرع نشان می‌دهد که هر نوری که در عالم می‌درخشد، در حقیقت، از همان نور الهی سرچشمه می‌گیرد."مهر" (خورشید) نماد نور عظیم الهی است که همه‌چیز را روشن می‌کند.

هر سایه ز خورشید رخت خاموش است
اینجا، سایهبه عنوان نماد کثرت و وجود مجازیدر برابر خورشید که نماد نور حقیقت و وحدتاست، مطرح شده است. این مصرع بیانگر محوشدن تمامی‌انوار و جلوه‌های مجازی در برابر نور الهیاست، یعنی هر حقیقتی که به نظر می‌رسد مستقل باشد، در برابر نور مطلق خداوند هیچ و نابود است. این مضمون با آیه‌ی "اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ"(نور ۳۵) نیز هماهنگ است.

هر ذره که رقصید، به دستور تو بود
در این مصرع، شاعر حرکت تمامی‌موجودات را تابع اراده‌ی الهیمی‌داند. ذرهدر اینجا به کوچک‌ترین اجزای هستی اشاره دارد که تحت فرمان الهی در گردش و حرکت هستند. این مضمون را می‌توان با مفاهیم فلسفی و عرفانی چون حرکت جوهری ملاصدراو نظریه‌ی وحدت وجود ابن عربینیز تطبیق داد که در آن هر ذره‌ی عالم پرتوی از حقیقت واحد الهی است.همچنین، این بیت تداعی‌کننده‌ی این مصرع مولاناست:

"هر ذرّه که در هوا و در‌هامون است، نیکو نگرش که همچو ما مجنون است."


جمع‌بندی

این رباعی در چهار مرحله، سیر حرکت از ادراک نور الهی (سوختن سالک)تا فهم وحدت در کثرت (رقص ذرات در فرمان الهی)را به تصویر می‌کشد. ابتدا سالک در مواجهه با نور حقیقت محترق می‌شود، سپس به درک وحدت الهی می‌رسد، بعد متوجه ناپایداری کثرات در برابر آن نورمی‌شود، و در نهایت مشاهده می‌کند که تمامی‌عالم تحت فرمان الهی در حرکت است.

این سیر، حرکتی از معرفت نظری به شهود عرفانی و در نهایت به فنا و بقا بالله است.

نور صافی در عرفان اسلامی: حقیقتی قدسی و واسطه‌ی تجلی الهی

در عرفان اسلامی، نور صافییکی از کلیدی‌ترین مفاهیمی‌است که به حقیقتی بسیط، خالص و قدسی اشاره دارد. این نور، مظهر تجلی الهی است که از هرگونه ظلمت، کدورت و نقص مبرّاست و واسطه‌ی ظهور حق در عوالم هستی است. عرفا معتقدند که شناخت این نور و اتصال به آن، یکی از مراحل مهم سیر و سلوک معنوی است که در نهایت به فنا فی اللهو بقا باللهختم می‌شود.

۱. نور صافی در قرآن و روایات

مبنای قرآنی نور صافی، آیه‌ی مشهور نوراست:

«اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ...»(نور: ۳۵)

این آیه نشان می‌دهد که حقیقت الهی، خود نور مطلق و سرچشمه‌ی تمام انوار است. عرفا نور الهی را به دو دسته‌ی کلی تقسیم می‌کنند:

  1. نور صافی (نور مطلق، نور قدسی)که همان حقیقت الهی است و هیچ‌گونه کدورتی در آن راه ندارد.
  2. نورهای مقیّد (انوار تجلی‌یافته)که در عوالم مختلف به‌صورت انوار فرشتگان، نفوس قدسی، عقل فعال، انوار انبیا و اولیا ظهور می‌کنند.

در روایات اسلامی‌نیز به نور صافی اشاره شده است. در حدیثی مشهور از پیامبر (ص) آمده است:

«أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ نُورِی»(اولین چیزی که خداوند خلق کرد، نور من بود.)

این روایت به حقیقت محمدیه (ص)اشاره دارد که همان نخستین تجلی نور صافیدر عالم خلقت است.


۲. نور صافی در عرفان و فلسفه اسلامی

در عرفان نظری، نور صافی جایگاهی بسیار مهم دارد. عرفا از جمله محی‌الدین ابن عربی، صدرالدین قونوی، ملاصدرا و سید حیدر آملیاین نور را حقیقت واحدیمی‌دانند که در مراتب مختلف ظهور می‌یابد.

الف) نور صافی به‌عنوان حقیقت بسیط هستی

در نظام وحدت وجود، وجود مطلقهمان نور صافیاست که بدون هیچ‌گونه تعین، در عین بساطت و تجرد، همه‌چیز را در خود دارد. این همان حقیقت واجب‌الوجوداست که ابن عربی آن را حقیقت الحقایقمی‌نامد.

ب) نور صافی و تجلی در عوالم هستی

نور صافی به دلیل شدت بساطت، قابل درک مستقیم نیست، بلکه در مراتب مختلفی از عوالم وجودی ظهور می‌کند:

  1. عالم وحدت: نور صافی در مرتبه‌ی ذات الهی هیچ‌گونه دوگانگی و کثرتی ندارد.
  2. عالم عقول و ملائکه: در این مرتبه، نور صافی به‌عنوان عقل اولیا عقل کلیتجلی می‌یابد.
  3. عالم نفوس قدسی: نور صافی در قلوب پیامبران و اولیای الهی به‌صورت نور هدایت و علم حضوریجلوه‌گر می‌شود.
  4. عالم ماده: در این مرتبه، نور صافی در مظاهر حسی مانند خورشید، ماه و ستارگان دیده می‌شود، اما با شدت کمتر و همراه با کدورت‌های مادی.

ج) نور صافی در سلوک عرفانی

عارفان معتقدند که انسان باید با تزکیه‌ی نفسو مجاهده با هوی و هوس، پرده‌های ظلمانی را کنار بزند تا بتواند نور صافی را در وجود خود درک کند. این مرحله، همان مقام کشف و شهوداست که در آن سالک حقیقت را بدون واسطه مشاهده می‌کند.


۳. نور صافی در سنت عرفانی شیعه

در مکتب عرفانی شیعه، نور صافی به‌طور ویژه در ارتباط با نور محمد و آل محمد (ع)مطرح می‌شود. این نور که همان حقیقت نوری اهل‌بیت (ع) است، در زیارت جامعه‌ی کبیره نیز ذکر شده است:

«خَلَقَکُمُ اللَّهُ أَنْوَارًا فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ»
(خداوند شما را نورهایی آفرید و شما را پیرامون عرش خود قرار داد.)

در نگاه عرفای شیعه، نور صافی همان نوری است که در حقیقت چهارده معصوم (ع)متجلی شده و واسطه‌ی فیض میان خالق و مخلوق است.


۴. نور صافی در قلب سالک

چگونه می‌توان به نور صافی رسید؟عرفا مسیر دست‌یابی به این نور را در سه مرحله‌ی اساسیخلاصه می‌کنند:

  1. تخلیه (پاکسازی باطن): سالک باید از تمام تعلقات دنیوی و نفسانی رهایی یابد. این مرحله همان تزکیه‌ی نفساست.
  2. تحلیه (آراستن باطن به فضائل): پس از تخلیه، سالک باید با عبادت، ذکر و تفکر، قلب خود را به نور معرفت آراسته کند.
  3. تجلیه (ظهور نور صافی در قلب): در این مرحله، سالک به مرتبه‌ای می‌رسد که قلب او آینه‌ی نور الهیمی‌شود و حقیقت را بدون حجاب درک می‌کند.

. جلوه‌های نور صافی در ادبیات عرفانی

مولانا:

چون سر و پا در نماند، نور صافی می‌رسد
آنچنان روشن شود، کز وی خجل گردد قمر

حافظ:

به نور معرفت جان را توان دیدن به صورت‌ها
که هر کو شیشه‌ی دل صاف دارد، می‌نماید نور

ابن فارض:

و نوری به کلّ الخلق یسطع دائماً
و کلّ الوری من نوره متشعّبُ
(نور او بر تمام مخلوقات می‌تابد، و همه‌ی موجودات از نور او منشعب می‌شوند.)


۶. نتیجه‌گیری: نور صافی، حقیقتی فراتر از ادراک معمولی

نور صافی در عرفان اسلامی‌حقیقتی متعالی و قدسی است که هم در ذات الهی و هم در مراتب مختلف هستی و سلوک عرفانی متجلی می‌شود. این نور، حقیقت وجود، حقیقت محمدیه، نور اهل‌بیت (ع)، و نیز نوری است که در قلب سالک به هنگام کشف و شهودنمایان می‌شود.

سالک برای رسیدن به این نور باید از حجاب‌های ظلمانی عبور کرده و با اخلاص، عبادت و معرفتبه مرحله‌ای برسد که قلبش آینه‌ی تمام‌نمای نور الهی گردد. در این مرتبه، عارف جز حق نمی‌بیند و به مقام فنا و بقا باللهدست می‌یابد، جایی که خود نیز پرتویی از همان نور صافیمی‌شود.

تهیه و تنظیم

دکتر علی رجالی

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 34
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 276
  • بازدید کننده امروز : 216
  • باردید دیروز : 6
  • بازدید کننده دیروز : 7
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 277
  • بازدید ماه : 303
  • بازدید سال : 2767
  • بازدید کلی : 2792
  • کدهای اختصاصی