loading...

رسالت

باسمه تعالی قصیده یاد وطن(۳) تا که می‌گویی وطن، من یاد ایران می‌کنمیاد آئین کهن، یاد شهیدان می‌کنم تا که می‌گویی وطن، چشمم به اشکش خو کندیاد مردان غیور و خاک سو...

بازدید : 3
شنبه 15 فروردين 1404 زمان : 16:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رسالت

باسمه تعالی

قصیده یاد وطن(۳)

تا که می‌گویی وطن، من یاد ایران می‌کنم
یاد آئین کهن، یاد شهیدان می‌کنم

تا که می‌گویی وطن، چشمم به اشکش خو کند
یاد مردان غیور و خاک سوزان می‌کنم

یاد آن پیران عاشق، در رکاب آفتاب
یاد آن شیران میدان، یاد جانان می‌کنم

یاد می‌آرم غمی‌کز سینه‌ها برخاسته
با دل داغ‌آشنایم، سوز پنهان می‌کنم

تا که می‌گویی وطن، از جان و دل فریاد من
قصه‌ی عشق و وفا با روح دوران می‌کنم

یاد گل‌هایی که پرپر گشت در باغ امید
یاد آن لبخندهای گرم و گریان می‌کنم

یاد آن روزی که خونین شد زمین از اشک ما
یاد آن عهد وفا با عشق یزدان می‌کنم

یاد روزی که سپید و سرخ شد پرچم ز خون
با دل آرام خود، شکر فراوان می‌کنم

یاد آن مادر که در اندوه، جانش پر کشید
از غم دل‌های پردردش، غزل‌خوان می‌کنم

یاد سربازان بی‌نامی‌که جان دادند شاد
خاک پاک سرزمینم را گلستان می‌کنم

وقتیمی‌گویی وطن، من یاد تاریخ کهن
یاد مردان دلیر و یاد ایران می‌کنم

یاد قشم و هرمز و کوه‌های رنگی در غروب
خاکشان را چون حریر عشق، رقصان می‌کنم

یاد مردان غیور دیلمی‌افسانه گشت
قلعه‌های عشق را برپا و بنیان می‌کنم

یاد سمنان است و گرمای بیابان ، مست عشق
پای مردانش به راه عشق، لرزان می‌کنم

ترکمن‌های دلیر و موج دریا در نسیم
رقص ماهی‌ در سبد را شعر باران می‌کنم

گرمسار است با رمل‌های درخشان طول دشت
کوه‌هایش را نگین صبح تابان می‌کنم

یاد عشق شهریار است و غزل‌های خوشش
جانِ خود را واله و شیدا و حیران می‌کنم

نخل‌های سر به افلاک و تنیده در طبس
عزم مردانش به فتح عشق عنوان می‌کنم

کاشمر با طعم انگورش، کند حیران جهان
طعم مستی را به کام صبح خندان می‌کنم

آسمان با باده‌ی انگور مست از بام شد
خنده‌های تاک‌ها با عشق مهمان می‌کنم

مرزداران سرخس، آن مردمانی با وفا
با دل شیران عاشق، عهد و پیمان می‌کنم

یاد میناب و گلستان‌های سبز و دلنشین
شهد خرمایش به کام جسم و بر جان می‌کنم

یاد اشعار بزرگان، حافظ و سعدی نکوست
مرقد پاک عزیزان را گل افشان می‌کنم

یاد گرگان است و باران، با درختان سرفراز
خاک پاکش را ز چشم فتنه، پنهان می‌کنم

یاد فومن با درختان بلند و سبزه‌زار
باغ‌هایش را ز عطری ناب، لرزان می‌کنم

جویباران خروشان کرج، محو صفا
سروهایش را نشانی از دل و جان می‌کنم

موج آبی در غروب چابهار است دلنشین
ساحلش را از طلا و عشق، رخشان می‌کنم

یاد تربت با غبار عشق و خاک عارفان
آستان عاشقانش را گل افشان می‌کنم

یاد ایذه با درفش کاویانی در امید
رایت مردان آن را صبح تابان می‌کنم

یاد ایران را " رجالی" می‌کند تبیین ز عشق
شور عشقی را به نام آن نمایان می‌کنم

سراینده

دکتر علی رجالی

برچسب ها
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 26
  • بازدید کننده امروز : 25
  • باردید دیروز : 114
  • بازدید کننده دیروز : 115
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 230
  • بازدید ماه : 169
  • بازدید سال : 5409
  • بازدید کلی : 5434
  • کدهای اختصاصی