باسمه تعالی
شرحی بر مجموعه مباحث هفت گانه
فهرست مطالب
۱.هفت تجلی
۲.هفت لبیک
۳.هفت سر مستور
فصل اول
هفت مرحله تجلیدر عرفان اسلامی، بهویژه در آموزههای عرفا و فلاسفه اسلامی، به روندی اشاره دارد که از طریق آن خداوند بهطور تدریجی و بهطور فزایندهای در عالم هستی ظهور میکند. این مراحل گاهی با اصطلاحات مختلف از جمله
تجلیات الهییا
مراحل تجلییاد میشوند که در هر کدام خداوند از جنبههای مختلف خود را به نمایش میگذارد. برخی از این مراحل را میتوان بهطور خاص در سیاق فلسفهی عرفانی
ابنعربیو دیگر حکمای اسلامییافت. در اینجا به بررسی هفت مرحلهی معروف تجلی الهی میپردازیم:
1. تجلی در "لامکان" یا "هیولی"
در این مرحله، خداوند به عنوان مبدأ مطلقو غیرموجوددر نظر گرفته میشود که هنوز به هیچ موجودی تجلی نکرده است. این مرحله به گونهای است که در آن هیچچیز وجود ندارد جز خداوند که بهطور مطلق هیچگونه ویژگی مادی یا وجودیندارد. این مرحله از تجلی، به نوعی مرحلهی آغازین است که پیش از هر چیزی آغاز میشود. در این مرحله، خداوند در لامکانو لامتناهیاست.
2. تجلی در "وجود"
در این مرحله، خداوند بهعنوان وجود محضتجلی میکند. این مرحله، مرحلهای است که خداوند به خودی خود تجلی میکند و وجودرا به جهان میآفریند. در این تجلی، هنوز هیچ شکلی از مخلوقات موجود نیستند، اما خداوند خودش بهعنوان وجود مطلقتجلی پیدا میکند. این مرحله، مرحلهی ظهور خداوند به عنوان اصل اولاست که از آن تمام کائنات ناشی میشود.
3. تجلی در "صورت" یا "آفرینش"
در این مرحله، خداوند تجلی خود را در صورتهاو آفرینشهابه نمایش میگذارد. خداوند در این مرحله بهصورت کائناتو مخلوقاتظهور میکند. این تجلی به معنای پیدایش هستی است، جایی که خداوند به شکلهای مختلف در عالم تجلی مییابد و اولین موجودات از آن صادر میشوند. در این مرحله، خداوند به شکلهای مختلف در مخلوقات و موجودات ظاهر میشود.
4. تجلی در "عقل اول"
در این مرحله، تجلی خداوند بهطور ماوراییو در قالب عقل اولیا عقل فعالصورت میگیرد. در فلسفههای اسلامیو عرفانی، عقل اول به عنوان اولین مخلوق خداوند در نظر گرفته میشود که بهعنوان مربوطکنندهمیان خداوند و مخلوقات عمل میکند. در این مرحله، عقل بهعنوان منبع نورانی و آگاهیاز خداوند تجلی میکند و به واسطهی آن، موجودات به عالم معرفت و درک دست مییابند.
5. تجلی در "روح" یا "جان جهانی"
در این مرحله، خداوند تجلی خود را در قالب روحیا جان جهانیمیآفریند. این روح بهعنوان حقیقتی نورانی در همهچیز موجود است و بهطور کلی همهی موجودات را تحت تأثیر قرار میدهد. در این مرحله، روح خداوند بهعنوان نیروی حیاتبخش در عالم وجود جریان مییابد و تمام موجودات از آن برخوردار میشوند. این تجلی، به نوعی به تجلی حیاتو آگاهیدر کائنات اشاره دارد.
6. تجلی در "آدم" یا "انسان کامل"
مرحلهای است که در آن خداوند تجلی خود را در قالب آدمیا انسان کاملبه ظهور میآورد. در این مرحله، آدمبهعنوان کمال موجوداتو تجلی کامل خداوند در زمین شناخته میشود. در عرفان اسلامی، انسان کامل (که در آموزههای ابنعربیبهویژه اشاره شده) تجلی کاملی از خداوند در عرصهی وجود است و او بهعنوان آینهایبرای ظهور و تجلی اسماء و صفات الهی در نظر گرفته میشود. انسان کامل در حقیقت جلوهی خداوند بر زمین است.
7. تجلی در "وحدت" یا "فنا در الله"
آخرین مرحله از تجلی، مرحلهای است که در آن سالک به مقام فنادر خداوند میرسد. در این مرحله، سالک یا عارف از خود خارج میشود و در خداوندگم میشود. در این مرحله، تجلی خداوند به حدی کامل است که سالک تمامیمرزهای فردیتو هویت شخصیخود را رها کرده و تنها به حقیقت الهی میرسد. این مرحله، مرحلهی وحدت وجوداست که در آن دیگر هیچ تمایزی میان مخلوقو خالقباقی نمیماند و انسان به وحدتکامل با خداوند میرسد.
جمعبندی:
هفت مرحله تجلی در عرفان اسلامی، روندی است که در آن خداوند بهطور تدریجی از مرحلهای به مرحلهی دیگر تجلی کرده و از لامکانبه هویت انسانیو سپس به فنا در اللهمیرسد. در این سیر، تجلیات الهی نهفقط در قالب مخلوقات، بلکه در عقل، روح، انسان کامل، و نهایتاً در وحدت وجود بهطور کامل ظهور میکنند. این مراحل بهطور کلی مسیر سلوک عرفانی را به تصویر میکشند که در آن انسان از شناخت و مشاهده خداوند در قالبهای مختلف به شناخت و وصال نهاییاو میرسد.
۲.هفت لبیک
واژه ۲۱
در عرفان اسلامی، مفهوم
لبیکبه عنوان پاسخی عاشقانه و صادقانه به ندای معشوق (یعنی خداوند) در سلوک معنوی مطرح است. این لبیک، که در قرآن و متون عرفانی مختلف به آن اشاره شده است، به شکلهای مختلفی در زندگی معنوی و سلوک عرفانی در نظر گرفته میشود. در برخی از تعالیم عرفانی،
هفت نوع لبیکیا
هفت مرحله لبیکبیان شده که هر یک از آنها نمایانگر پاسخهای مختلف سالک به دعوتهای الهی است. در اینجا به تفکیک هفت نوع لبیک که به نوعی مراحل سلوک معنوی و پاسخ به ندای الهی است، پرداخته میشود:
1. لبیک در ابتدا (لبیک ابتدایی)
لبیک ابتدایی به معنای پاسخ اولیه سالک به فراخوان خداوند است. این پاسخ ممکن است به شکل آغاز جستجو و حرکت به سوی حقیقتباشد. در این مرحله، انسان به ندای باطنی خود توجه کرده و تصمیم میگیرد که به سوی خداوند حرکت کند. این نوع لبیک به معنای آغاز یک مسیر عرفانی است.
2. لبیک در مرحله توحید (لبیک وحدت)
در این مرحله، انسان به تجربه توحیدی میرسد و به یاد میآورد که همه چیز از خداوند سرچشمه گرفته است. لبیک در این مرحله به معنای پاسخ به وحدت مطلق خداونداست. سالک در این مرحله، هرگونه تصور از خود و هرگونه انانیت را کنار میگذارد و با تمام وجود به یاد توحید خداوند میافتد.
3. لبیک در مرحله تسلیم (لبیک تسلیم)
این نوع لبیک زمانی است که سالک به طور کامل به تسلیمدر برابر اراده الهی میرسد. در این مرحله، انسان دیگر به دنبال خواستههای خود نیست و خود را به طور کامل در اختیار اراده الهی میگذارد. لبیک تسلیم یعنی اینکه فرد در تمامیحالات زندگی خود به حکم خداوند راضی است و بدون هیچ اعتراضی، از تقدیر الهی پیروی میکند.
4. لبیک در مرحله عشق (لبیک عشق)
لبیک در این مرحله به معنای پاسخ به ندای عشق الهیاست. در این مرحله، سالک عاشقانه به خداوند پاسخ میدهد و با تمام وجود، عشق به خدا را تجربه میکند. این نوع لبیک نشاندهندهی دلبستگی شدیدبه معشوق و فانی شدن در عشق الهی است.
5. لبیک در مرحله فقر (لبیک فقر)
لبیک فقر به معنای پاسخ به درک عجز و نیازمندیدر برابر خداوند است. در این مرحله، انسان به درک این حقیقت میرسد که هیچ چیز جز خداوند در دنیا ارزش ندارد و او تنها به خداوند نیازمند است. لبیک فقر یعنی تسلیم شدن به فقر و عجز در مقابل خداوند و اعتراف به وابستگی کامل به او.
6. لبیک در مرحله عبودیت (لبیک عبودیت)
در این مرحله، لبیک به معنای پاسخ به دعوت خداوند برای بندگی و عبودیتاست. سالک در این مرحله به طور کامل از خود رها میشود و در مقام عبد و بندهی خداوند قرار میگیرد. این نوع لبیک نشاندهندهی تسلیم کامل در برابر اراده خداوندو اعتراف به عبودیت است.
7. لبیک در مرحله وصل (لبیک وصال)
این نوع لبیک زمانی است که سالک به وصال با خداوندو اتصال معنوی با معشوق حقیقی میرسد. در این مرحله، سالک دیگر تنها به سوی خداوند حرکت نمیکند، بلکه به اتحاد و وصلبا خداوند نائل میشود. لبیک وصال یعنی رسیدن به مقام وحدت کاملبا خداوند، جایی که سالک دیگر تفاوتی بین خود و خداوند احساس نمیکند.
نتیجهگیری
این هفت نوع لبیک در عرفان اسلامی، مراحل مختلف سلوک معنوی و پاسخ به دعوت الهی است که هر یک از آنها نمایانگر مراحل رشد و تحول روحانی انسان است. هر لبیک، پاسخی متفاوت به دعوت خداوند است و در هر مرحله، سالک با عمق بیشتری به حقایق هستی نزدیک میشود تا نهایتاً به وصل کامل با خداونددست یابد.
۳.هفت سر مستور
واژه ۲۱
در عرفان اسلامی، سرّ مستور به حقیقتی پنهان و پوشیده اشاره دارد که تنها برای اهل دل آشکار میشود.
هفت مرحلهی سرّ مستوررا میتوان بر اساس سیر و سلوک عرفانی و عبور از مراتب مختلف معرفتی و شهودی دستهبندی کرد. این مراحل از
حجابهای ظاهری و نفسانیآغاز شده و تا
مقام فنای فی الله و بقای باللهادامه مییابد.
هفت مرحلهی سرّ مستور
۱. مرحلهی پردهی ظاهری (حجاب نخستین)
این مرحله مربوط به انسانهایی است که در حجابهای ظاهریو حسّیات مادیگرفتارند. در این مرحله، حقیقت برای فرد کاملاً مستوراست و او فقط آنچه را که از طریق حواس پنجگانهدریافت میشود، واقعی میداند. افراد در این سطح معمولاً از عرفان و سلوک بیخبرند و درک درستی از سرّ مستورندارند.
علامت این مرحله:وابستگی شدید به دنیا، عدم درک معانی باطنی، غرق شدن در لذات مادی.
نمونه قرآنی:
"لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها"
(اعراف: ۱۷۹) – اشاره به کسانی که دل دارند ولی حقیقت را درک نمیکنند.
۲. مرحلهی شک و طلب (حجاب شک)
در این مرحله، فرد متوجه نقص و محدودیت ظواهر دنیاشده و به دنبال حقیقت پنهانمیگردد. این مرحله با شک، تردید، و پرسشگری همراه است.
علامت این مرحله:جستجوگری، تردید در باورهای گذشته، گرایش به مطالعات عرفانی و معنوی.
نمونه قرآنی:
"رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَى"
(بقره: ۲۶۰) – درخواست ابراهیم (ع) برای مشاهدهی حقیقت زنده شدن مردگان.
۳. مرحلهی کشف اولیه (نخستین تابش نور حقیقت)
پس از جستجو، فرد اولین بارقههای کشف و شهودرا تجربه میکند. حقیقت هنوز برای او کامل آشکار نشده، اما نشانههایی از آن را درک میکند. در این مرحله، رؤیاهای صادقه، الهامات درونی و حالات روحانیبرای سالک رخ میدهد.
علامت این مرحله:احساس سبکی، مشاهدهی نشانههای حقیقت در زندگی، اشتیاق شدید برای سیر و سلوک.
نمونه قرآنی:
"وَکَذَٰلِکَ نُرِیٓ إِبْرَٰهِیمَ مَلَکُوتَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ"
(انعام: ۷۵) – نشان دادن اسرار عالم به حضرت ابراهیم (ع).
۴. مرحلهی حجابهای درونی (آزمایش و ریاضت)
در این مرحله، سالک متوجه میشود که علاوه بر حجابهای ظاهری، حجابهای درونی (نفس، شهوت، خودخواهی، و غیره)نیز مانع از درک سرّ مستور هستند. در این مرحله، فرد با سختیها و آزمونهای معنوی روبهرو میشود و نیاز به تزکیه نفس و ریاضتدارد.
علامت این مرحله:مواجهه با سختیهای درونی، افزایش وسوسههای نفسانی، نیاز به صبر و استقامت.
نمونه قرآنی:
"فَأَمَّا مَن طَغَىٰ وَءَاثَرَ ٱلْحَیَوٰةَ ٱلدُّنْیَا فَإِنَّ ٱلْجَحِیمَ هِىَ ٱلْمَأْوَىٰ"
(نازعات: ۳۷-۳۹) – اشاره به خطر گم شدن در نفس و لذات دنیوی.
۵. مرحلهی سرّ پنهان در نور (شهود حقیقت در پرده)
در این مرحله، سالک حقایق بیشتری از سرّ مستور را درک میکند، اما هنوز کاملاً به آن نرسیده است. او مانند کسی است که از پشت پردهای شفاف نور را میبیند. برخی از اسرار بر او مکشوف شده، اما هنوز درک کامل ندارد.
علامت این مرحله:مشاهدهی جلوههای حقیقت، درک باطنی قرآن و معارف عرفانی، تجربهی حالات روحانی عمیق.
نمونه قرآنی:
"فَکَشَفْنَا عَنکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ ٱلْیَوْمَ حَدِیدٌ"
(ق: ۲۲) – اشاره به کنار رفتن پردهی غفلت و تیزبینی معنوی.
۶. مرحلهی شهود کامل (کشف سرّ مستور)
در این مرحله، سرّ مستور برای سالک کاملاً آشکار میشودو او حقیقت را بدون واسطه درک میکند. در اینجا، حجابها کاملاً کنار رفته و فرد به مقام فنای فی اللهمیرسد. او دیگر از طریق عقل و ذهن حقیقت را نمیفهمد، بلکه با دل و شهود مستقیمآن را مشاهده میکند.
علامت این مرحله:فنای در عشق الهی، درک وحدت هستی، مشاهدهی حقیقت بدون حجاب.
نمونه قرآنی:
"إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ"
(انعام: ۷۹) – اشاره به تسلیم کامل در برابر حقیقت الهی.
۷. مرحلهی بقای بالله (سرّ مستور درون سالک)
این مرحله بالاترین مرتبهی عرفان است. سالک پس از فنای فی الله، به بقا باللهمیرسد، یعنی در عین حضور در عالم، حقیقت را همیشه همراه خود دارد. او دیگر نیازی به کشف و شهود ندارد، زیرا حقیقت در وجود او متجلّی شده است.
علامت این مرحله:عرفان عمیق بدون نیاز به تجربهی خاص، مقام ولایت و هدایت، زندگی در عالم ولی نه از عالم.
نمونه قرآنی:
"یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ٱرْجِعِیٓ إِلَىٰ رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً"
(فجر: ۲۷-۲۸) – اشاره به رسیدن به نهایت آرامش و یقین.
نتیجهگیری
سرّ مستور حقیقتی است که در هفت مرحلهکشف میشود و سالک از حجابهای ظاهری و نفسانی عبور کرده و به حقیقت نهایی هستیدست مییابد. این مسیر از وابستگی به دنیاآغاز شده و به فنای فی الله و بقای باللهختم میشود.
هر مرحله نیاز به تزکیهی نفس، صبر، عشق و اخلاصدارد و کسی که از این هفت مرحله عبور کند، حقیقت را بیواسطه درک خواهد کرد.