loading...

رسالت

روحاین روح که از عالم بالا آمدچون نور ز سرچشمه‌ی معنا آمدباید که زبند جسم، آزاد شودچون موج که از بحر، به دریا آمد شرح مصرع به مصرع رباعی درباره‌ی روح مصرع اول: ...

بازدید : 6
شنبه 3 اسفند 1403 زمان : 11:46
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رسالت

روح
این روح که از عالم بالا آمد
چون نور ز سرچشمه‌ی معنا آمد
باید که زبند جسم، آزاد شود
چون موج که از بحر، به دریا آمد

شرح مصرع به مصرع رباعی درباره‌ی روح

مصرع اول:

"این روح که از عالم بالا آمد"

این مصرع به حقیقت متافیزیکی نزول روح از عالم ملکوتاشاره دارد.

  • در عرفان اسلامی، روح از عالم مجردات و ملکوتبه جهان ماده نزول می‌کند.
  • "عالم بالا" کنایه از عالم قدس، عالم امر، و حضرت ربوبیاست که روح از آنجا نشأت گرفته است.
  • این مضمون برگرفته از مفاهیمی‌مانند "إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ"و نظریه "عالم ارواح"در عرفان اسلامی‌است.
  • حافظ نیز می‌گوید: "روزی که برفتند حریفان، چه کردند؟"که اشاره به پیشینه‌ی روح در عالم قدس دارد.

مصرع دوم:

"چون نور ز سرچشمه‌ی معنا آمد"

در این مصرع، روح به نور تشبیه شده استو این مقایسه، بسیار پرکاربرد در متون عرفانی است.

  • نور رمز تجرد، صفا، و حقیقت بی‌پیرایهاست.
  • "سرچشمه‌ی معنا" می‌تواند اشاره به ذات الهی، فیض اقدس، یا حقیقت محمدیه (ص)داشته باشد که در عرفان اسلامی‌به عنوان اصل وجودتلقی می‌شود.
  • در حدیثی قدسی، خداوند می‌فرماید: "اول ما خلق الله نوری"، که نور در اینجا همان روح نخستین است.

مصرع سوم:

"باید که ز بند جسم، آزاد شود"

این مصرع اشاره دارد به آزادی روح از قید و بندهای مادیکه یکی از اصول اساسی سلوک عرفانی است.

  • "بند جسم" به حب دنیا، تعلقات نفسانی، و حجاب‌های مادیاشاره دارد که روح را از ادراک حقیقتبازمی‌دارد.
  • عارفان معتقدند که روح باید از این بندها رهایی یابدتا بتواند به اصل خود بازگردد.
  • اشاره به حدیث "موتوا قبل أن تموتوا"دارد که توصیه می‌کند قبل از مرگ جسمانی، باید مرگ اختیاری را تجربه کرد و روح را از تعلقات آزاد ساخت.

مصرع چهارم:

"چون موج که از بحر، به دریا آمد"

در این مصرع، بازگشت روح به اصل خویشبه موجی تشبیه شده که دوباره به دریا می‌پیوندد.

  • "بحر" و "دریا" در اصل یکی هستند، اما موج گاه از دریا جدا می‌شود و دوباره به آن بازمی‌گردد.
  • این همان بازگشت روح به مبدأ خویش است که در عرفان با فنای فی اللهتعبیر می‌شود.
  • مولانا می‌گوید: "بازآ، بازآ، هر آن‌چه هستی بازآ"که اشاره به همین مفهوم دارد.
  • این مضمون یادآور آیه‌ی "إِلَیْهِ یَرْجِعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ" (هود: ۱۲۳)است که بازگشت همه چیز را به خداوند بیان می‌کند.

جمع‌بندی کلی:

این رباعی حرکت روح از عالم بالا، نزول به دنیا، اسارت در جسم، و بازگشت به اصل خویشرا در یک مسیر عرفانی بیان می‌کند. هر مصرع به‌صورت منسجم، مرحله‌ای از این سیر را به تصویر می‌کشد که در عرفان با عنوان "سیر من الله، فی الله، و الی الله"شناخته می‌شود.

تعریف و حقیقت روح در عرفان اسلامی

روحدر عرفان اسلامی‌مفهومی‌ژرف و چندلایه است که با حقیقت هستی، شناخت خداوند، و مسیر سلوک انسان پیوندی ناگسستنی دارد. عرفا روح را عنصری الهی و مجردمی‌دانند که از عالم ملکوت به بدن تعلق گرفته و واسطه‌ای میان جسم و عقل است. درک حقیقت روح، یکی از اساسی‌ترین مراحل معرفت نفس و شناخت حقیقت انسان است.

۱. جایگاه روح در قرآن و حدیث

قرآن کریم درباره حقیقت روح، پاسخی رمزآلود و عمیق ارائه داده است:
«وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ مَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلًا»
(سوره اسراء، آیه ۸۵)

در این آیه، روح به عنوان امری ربانیمعرفی شده است، یعنی حقیقتی که فراتر از درک عادی بشری است و تنها از طریق سلوک عرفانی و معرفت نفسمی‌توان به شناخت آن دست یافت.

احادیث نیز بر این حقیقت تأکید دارند. از امام صادق (ع) نقل شده است که روح، موجودی الهی و مجرّد از مادهاست که به فرمان خداوند در بدن انسان دمیده شده و انسان را به سوی کمال هدایت می‌کند. همچنین پیامبر (ص) فرموده‌اند:

"اول ما خلق الله روحی."
(اولین چیزی که خداوند آفرید، روح من بود.)

این حدیث نشان می‌دهد که روح دارای تقدم وجودی بر ماده استو حقیقت انسانی فراتر از بدن مادی اوست.


۲. مراتب و انواع روح در عرفان اسلامی

عرفای اسلامی‌روح را دارای مراتب و درجاتیمی‌دانند که در مسیر سلوک عرفانی، از نازل‌ترین سطح تا عالی‌ترین مقام تکامل می‌یابد. مهم‌ترین تقسیم‌بندی روح به این شرح است:

الف) روح حیوانی، روح انسانی و روح قدسی

۱. روح حیوانی:این همان روحی است که سبب حیات جسمانی، حرکت، احساس، و غرایز طبیعیدر بدن می‌شود. این مرتبه از روح در حیوانات نیز وجود دارد و به آن نفس حیوانیگفته می‌شود.

۲. روح انسانی:مرتبه‌ای فراتر که علاوه بر قوای جسمانی، دارای عقل، ادراک، و قدرت تفکراست. این همان روحی است که انسان را از سایر موجودات متمایز می‌کند و او را به سوی شناخت و آگاهی سوق می‌دهد.

۳. روح قدسی (روح‌القدس):این بالاترین مرتبه روح است که ویژه پیامبران، اولیا و عارفان کاملاست. روح‌القدس سرچشمه وحی، الهام، و معرفت شهودی است. به همین دلیل، پیامبران دارای عصمت و علم لدنّی هستند، زیرا این مرتبه از روح در آن‌ها به فعلیت رسیده است.

ب) مراتب روح در مسیر سلوک عرفانی

در عرفان، روح دارای سیر تکاملیاست و انسان باید از مراتب پایین‌تر به مراتب بالاتر حرکت کندتا به حقیقت روح قدسی و قرب الهی نائل شود. برخی از مراحل روح در مسیر سلوک عرفانی عبارت‌اند از:

۱. روح جسمانی:در این مرتبه، روح هنوز در بند تمایلات دنیوی و لذت‌های مادی است.
۲. روح نفسانی:روح از تمایلات حیوانی فاصله گرفته اما هنوز گرفتار هواهای نفسانی و آرزوهای دنیا است.
۳. روح عقلانی:در این مرتبه، انسان به شناخت عقلی و تفکر در حقایق الهی می‌پردازد.
۴. روح قدسی:این مرتبه، مرتبه‌ی کشف، شهود، و الهام الهی است.
۵. روح کامله:در این مقام، روح از تمام تعلقات دنیا رها شده و به مقام فنای فی اللهمی‌رسد.


۳. رابطه روح با معرفت نفس و سیر و سلوک

در عرفان اسلامی، شناخت روح، مقدمه‌ای برای شناخت خداوند است. عارفان معتقدند که "مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ"(هر کس خود را بشناسد، خدا را شناخته است) به این معناست که روح انسان، آینه‌ای است که می‌تواند حقیقت الهی را منعکس کند.

در مسیر عرفانی، روح باید از تعلقات دنیوی و آلودگی‌های نفس رها شودتا بتواند به اصل خویش، یعنی عالم قدس، بازگردد. این فرآیند شامل تزکیه، تهذیب، و فنای در حقاست که در متون عرفانی به آن اشاره شده است. مولانادر این زمینه می‌گوید:

این روح که در تن تو مأوا دارد / باریست که میل سوی بالا دارد

همچنین، روح مانند پرنده‌ای است که در قفس تن گرفتار شده و باید با ریاضت و تزکیه، از قفس رها شود و به اصل خود بازگردد. در مثنوی آمده است:

ای که تو از قافلهٔ روحیان / مانده‌ای این‌جا ز باد و بوریان
بال بگشا تا به بالا پر زنی / تا به اصل اصل خود ره بر زنی


۴. حقیقت انسان و نسبت آن با روح در عرفان اسلامی

عارفان معتقدند که حقیقت انسان، روح اوست، نه جسم او. بدن مادی، وسیله‌ای برای بروز و تجلی روحدر این عالم است. در واقع، انسان نه یک جسم دارای روح، بلکه یک روح دارای جسم است.

ابن‌عربی می‌گوید:
"الإنسان روح محضٌ نزل فی هذا العالم لیعرف نفسه و یرجع الی أصله."
(انسان، روح محضی است که در این عالم نازل شده تا خود را بشناسد و به اصل خویش بازگردد.)

به همین دلیل، عرفا بر فنای در روح و بقای باللهتأکید دارند و معتقدند که غایت نهایی انسان، رهایی از عالم ماده و رسیدن به عالم روحانی است.


۵. نتیجه‌گیری

۱. روح حقیقتی الهی و غیرمادی استکه از عالم قدس به انسان عطا شده و پس از مرگ، به اصل خود بازمی‌گردد.
۲. روح دارای مراتب و درجاتی استکه از سطح حیوانی آغاز شده و تا روح قدسی و روح کامله ادامه می‌یابد.
۳. سلوک عرفانی به معنای تزکیه و صیقل دادن روح استتا از قید و بندهای مادی رهایی یابد و به شهود حقیقت الهی نائل شود.
۴. معرفت نفس، مقدمه‌ای بر معرفت روح استو انسان تنها با شناخت حقیقت خود می‌تواند خداوند را بشناسد.
۵. هدف نهایی عرفان اسلامی، وصول به مقام فنای فی الله و بقای بالله استکه در آن، روح در حقیقت الهی مستغرق می‌شود.

این نگاه عرفانی با بسیاری از سروده‌های شما هم‌خوانی دارد، به‌ویژه در منظومه‌های عرفانی شما درباره نیل وصال و بقا الی اللهکه مراحل سیر روح را به تصویر می‌کشند.

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 30
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 255
  • بازدید کننده امروز : 205
  • باردید دیروز : 6
  • بازدید کننده دیروز : 7
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 256
  • بازدید ماه : 282
  • بازدید سال : 2746
  • بازدید کلی : 2771
  • کدهای اختصاصی