loading...

رسالت

باسمه تعالیعمر این بازی عمر، بردنش احسان استیک دم نظری، به داور و قرآن است سرمایه‌ی عمر، لحظه‌ی بیداری‌ستبی‌نور یقین، حیات سرگردان است آن را که نبرده لذّت از هس...

بازدید : 3
سه شنبه 25 فروردين 1404 زمان : 11:21
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رسالت

باسمه تعالی
عمر

این بازی عمر، بردنش احسان است
یک دم نظری، به داور و قرآن است

سرمایه‌ی عمر، لحظه‌ی بیداری‌ست
بی‌نور یقین، حیات سرگردان است

آن را که نبرده لذّت از هستی خویش
ره چاره فقط به عشق بی‌پایان است

دل را نتوان به ظاهری خوش دل بست
میزانِ بقا، صفای دل‌ پنهان است

گر دیده نبیند رخ دلدار ز نور است
دل غافل وهم و غفلتِ دوران است

نه پرده به روی رخ جانان، که جان است
محجوب ز خود، دیده‌ی حیران نهان است

تقصیر نظر نیست، که آن یار چو نور است
چشم دل ما غرقِ گمان‌ها و فغان است

آنان که به جان خویش آگاه شدند
گنج ازلی در دل و در جان است

دل محرم رازِ ملکوت است عزیز
آنجا که مقامِ عاشقِ جانان است

هر کس که به خویش بنگرد با تدبیر
داند که وصال، در همین امکان است

سراینده
دکتر علی رجالی

برچسب ها قصیده عمروعاص,
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : -1

آمار سایت
  • کل مطالب : 0
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 7
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 96
  • بازدید کننده امروز : 83
  • باردید دیروز : 114
  • بازدید کننده دیروز : 115
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 300
  • بازدید ماه : 239
  • بازدید سال : 5479
  • بازدید کلی : 5504
  • کدهای اختصاصی